خواب نوشت چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳

یکی از خانمهای فامیل به عروسی زود رسیده بود.

به خانه ما آمد تا منتظر شروع مراسم بشود. همراهش یک سگ آورده بود. سگ قهوه ای رنگ و بزرگ بود یک توله متولد شده بود که رنگ دیگری داشت. توله سه روزه بود و هنوز چشمایش باز نشده بود سگ مادر اجازه داد که ما توله را در دست بگیریم و از نزدیک او را تماشا کنیم. توله با چشمهای بسته توی دستهای من جا گرفته بود و به اطرافیانم نشان دادم.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *