آزموده را آزمودن خطاست

یک مدیر خدمات پرستاری در مراکز دولتی و رسمی نقشی در انتخاب و جذب نیرو ندارد. تنها جایی که تا حدودی می توان آن را کارمند گزینی نامید، درخواست انتقال کارکنان بین بیمارستان ها است. البته در این شرایط هم نظر مطلق مدیر خدمات پرستاری مطرح نیست و او جزئی از یک فرآیند طولانی است.

یک زمانی آزمون استخدامی برگزار شده بود و قبولی ها به تدریج به بیمارستان ها معرفی شدند. در این روزها بازار نقل و انتقال داغ بود . هر مدیری سعی می کرد پرستاران خودش را جذب کند تا اینکه در زمان لازم برای آموزش ومهارت های مورد نیاز صرفه جویی کرده باشد.

مدیران سعی می کردند در یک ساختار غلط یک کار درست را انجام بدهند.

پرستارها در مدت کار به عنوان مشمول طرح نیروی انسانی و نیز قرار داد کار معین به دقت توسط تیم سوپروایزری بیمارستان رصد می شدند. خصوصیات و ویژگی های آنان مورد بررسی و آزمون قرار داده می شد. چنین وظیفه ای در دفتر پرستاری بر عهده سوپروایزرها گذاشته شده بود.

ما میدانستیم که هر کسی همراه با صفات خوب و پسندیده اش، صفاتی منفی و مخرب هم دارد. منتها باید دید در مقام مقایسه کدام صفات متناسب با محیط کار و کدام صفات ربط کمتری به انجام وظایف دارد.

موقعیت دفتر پرستاری طوری بود که تضادها و تعارض ها به مسئولین دفتر  پرستاری ارجاع  داده میشد . در واقع ما روی دیگر چهره اکثریت را دیده بودیم. ما شاهد رفتارهایی بودیم که در مواقع به خطر افتادن منافع رو می شوند. در موارد خاصی چهره های پشت نقاب ها ظاهر می شدند. در این موراد بیشتر کار ما در دفتر  پرستاری قضاوت کردن و وساطت کردن بود.

ما مسئول سلامت محیط ذهنی پرستارها بودیم و باید به صلاح آنها تصمیم می گرفتیم.

یکی از  پرستاران ما در یک بیمارستان دیگر تعیین محل شده بود . درخواست کتبی او به قائم مقام رئیس بیمارستان نوشته شده و ایشان هم به مدیر پرستار ارجاع داده بود.

درخواست را خواندم نمی توانستم پاسخ مثبت بدهم و نمی خواستم پاسخ منفی دهم. در جواب نامه نوشتم«از اعلام نظر خودداری می کنم»

بعد از ساعاتی قائم مقام من را به دفترش احضار کرد. ایشان گفتند نامه را به شما ارجاع داده ام تا در مورد آن پاسخ بلی یا خیر بدهید و شما نوشته اید که از اعلام نظر خودداری می کنید. او راست می گفت چنین جوابی سابقه نداشت. این سوال  نمی توانست پاسخ ممتنع یا خنثی داشته باشد. من هم نمی خواستم دلیلش را ذکر کنم. وجدانم میگفت که حالا که او در محل دیگری تعیین شده است برنگردد، بهتر است. آزموده را آزمودن خطاست.

ولی باید به قائم مقام جواب مستدل و متقاعد کننده می دادم.

قائم مقام گفت یکی از پرستارهای خودتان که فردی آموزش دیده و متبحر است درخواست کرده دوباره به اینجا برگردد. بیمارستان مبدا هم موافقت کرده است و گویا به جای ایشان نیروی طرحی را پذیرفته اند. چرا شما باید چننین موضعی بگیرید. این جواب شما چه معنایی دارد؟

من نمی خواستم مسائل داخلی دفتر پرستاری را رو کنم. معتقد بودم بعضی چیزهانباید از مرز دفتر پرستاری به بیرون درز کند. بنابراین بیشتر روی تصمیم بیمارستان مبدا تاکید  کردم و پرسیدم چرا باید نیروی جدید را در اختیار ما بگذارند. این کار آنها عادی به نظر نمی رسید.

اضافه کردم نیروی مناسب بیمارستان الزاماً فرد دارای مدرک تحصیلی بالا یا سابقه داشتن نبوده بلکه باید تجربه ای موفق و رفتاری معقول همراه ویژگی هاش باشد.

مایل نبودم بیش از این در مورد نقاط ضعف او و خودمان چیزی اضافه کنم. ترجیح می دادم به جای آن پرستار یک پرستاری صفر کیلومتر را آموزش بدهیم.

قائم مقام قانع نشد و توضیحات بیشتری خواست. من مجبور بودم چیزهایی بگویم زیرا نمی خواستم این فکر را ایجاد کنم که از روی سلیقه یا غرض ورزی در مورد فردی خاص چنان چیزی نوشته ام. نمی خواستم تصوری نادرست از خودم در ذهن بالا دستی ها به وجود بیاورم. نه میخواستم سکوت کنم و نه میخواستم توضیح بدهم. بنابراین یک سری توضیحات کلی وسر بسته را بیان نمودم.

خیلی وقت ها در چالش های عجیب و غریب گیر افتاده بودم. دو راهی هایی که هر کدام عیبی داشتند و باید راه سومی می بود تا اوضاع درست شود اما راهی نبود و بین بد و بدتر به تله می افتادم.

این فرد بالاخره به بیمارستان ما منتقل شد . از آنجایی که به منابع قدرت وصل بود نتوانستیم تغییری در روند انتقال او ایجاد کنیم.

ولی مسلم بود که انسان ها تا ابد نمی توانند ماهیت خودشان را پنهان نگه دارند و نمی توانند از بروز بعضی رفتارهایشان جلو گیری کنند. همه ما در تلاطم های کار و زندگی و در بحران ها به بوته آزمایش می افتیم و باید بهترین حرکت را در صحنه شطرنج بازی کنیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

یک پاسخ

  1. کدام شطرنج؟ وقتی سرکار و بسیاری در سیستم بیمار گیر کرده اید و معیشت و رفاهتان اسیر این سیستم غلط است، باید بگویید ماست سیاه است! اما اگر پدر میلیاردر داشتید یا اقازاده بودید که در سفارتخانه بنشینید، این اعصاب خردی ها و بازی ها رو نداشتید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *