سر نماز هوش و حواسم پرت شد به گذشته ای دور سفر کردم . به آنجا که از بخاری نفتی برای گرم کردن استفاده می شد.

در ذهنم به آن بخاری سبز نگاه کردم که مخزنی در پشت داشت. قسمت پایین مخزن یک لوله باریک داشت که نفت از آن لوله به درون کاسه ای ریخته می شد و بعد به درون بخاری هدایت می شد. بخاری را با یک سیم مفتول روشن می کردیم که در انتهایش یک گلوله پنبه ثابت شده بود. پنبه را در نفت فرو می بردیم با کبریت آتش می زدیم و بلافاصله به مخزن اصلی بخاری می بردیم که نفت در ته آن جمع شده بود.

اول کار حررات زیاد بود گاهی دیواره مخزن قرمز می شد. بعد حررات کاسته می شد. قطرات نفت که از مخزن به آن کاسه کوچک سوراخ دار می ریخت میزان حررات مورد نیاز را تعیین می کرد.