داستان آزمایشگاه بیمارستان

نمی دانستم روی چه حسابی رئیس بیمارستان در جلسه ای که راجع به مشکلات آزمایشگاه بود، من را هم دعوت کرد.

در حضور رئیس آزمایشگاه خطاب به من گفت : “آزمایشگاه هم باید یک سرپرستار داشته باشد. بیشتر مشکلات آنجا از نبود یک مدیر داخلی سرچشمه میگیرد. باید نظیر بخشهای بالینی باید یک نفر سرپرستار پاسخگو باشد.”

من فکر کردم که اصولاً باید این فرد از کارکنان آزمایشگاه باشد. ولی رئیس جدی و مصصم گفت: یکی از پرستاران را به عنوان مدیر داخلی آزمایشگاه معرفی کنید. از این پس آزمایشگاه زیر نظر دفتر پرستاری اداره خواهد شد. رئیس آزمایشگاه هم مثل رئیس بخش ها با دفتر پرستاری هماهنگ خواهد بود.”

رئیس آزمایشگاه مثل من هاج و واج مانده بود که چه جوابی بدهد. به نظر میرسید نمی تواند وجود یک پرستار را در جمع کارشناسان آزمایشگاه بپذیرد. همچنین نمی توانست در مقابل دستور به شکل متقاعد کننده ای مخالفت کند.

من هم که شوکه شده بودم. زیرا بخش آزمایشگاه سنخیتی با واحد پرستاری نداشت . دفتر پرستاری فاقد دانش مربوط به کار و فرآیندهای آزمایشگاه بود. از سویی چنین روالی در هیچ بیمارستانی سابقه نداشت، نوعی بدعت شکل می گرفت و از سوی دیگر کادر آزمایشگاه دچار چند دستگی شده بودند. صلح دادن بین آنها کار دفتر پرستاری نبود.

کم کم رئیس آزمایشگاه مخالفت خودش را اعلام کرد و معتقد بود از بین کادر خودشان میتوانند یک نفر را معرفی کنند. با اینکه میدانست اختلاف نظرها بالا گرفته است. در مواقع تعارض و تنش کار بسیار سخت است. اما این قول را داد.

دفتر  پرستاری هم مخالفت خودش را به دلیل نداشتن اشراف علمی و مدیریتی اعلام کرد. دفتر پرستاری نمی توانست این مسئولیت را بپذیرد. زیرا کنترل کردن و مقایسه کار با استانداردهای موجود آزمایشگاه، کار دفتر پرستاری نبود.

کادر آزمایشگاه هم در طول چند هفته اخیر آتش زیر خاکستر بودند و حضور یک پرستار را به عنوان مسئول برنمی تافتند.

در نهایت با صرف وقت و انرژی و هزینه روانی بسیار و با وجود مشکلات جدی یکی از کارکنان آزمایشگاه به عنوان مدیر داخلی معرفی شد و خطر از بیخ گوش دفتر پرستاری رد شد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *