یک دوست

می‌گویند اولین دیدار و اول ملاقات بسیار تاثیرگذار است. من این پدیده را دربست قبول دارم. بیشتر وقت‌ها حسی که در اولین برخورد با کسی دریافت کرده‌ام، به مرور زمان تایید شده است. به عبارت دیگر حس من درست بوده است.

اولین دیدار ما در اتاق رئیس بود. رئیس ایشان را معرفی کرد و از آن زمان ما همکار شدیم. آن روز مادر شوهر و جاری‌اش همراهش بودند هوایش را داشتند و حمایت و پشتیبانی‌شان نشان از روابطی سالم داشت. عجیب است که از دیدن آنها متعجب نشدم و به حساب صمیمیت بین آنها گذاشتم.

بعد از آن روابط ما در حد انجام وظایف شغلی مان بود و به ندرت در مورد خودمان یا علایق و اشتراکات مان صحبت می‌کردیم. تمرکز عمده ما تمام کردن کارها و انجام شرح وظایف مان بود.

بعد از مدتی روابط شغلی ما گسسته شد. خیلی عجیب بود که از آن پس دوستی ما عمق و ژرفای بیشتری یافت. به تدریج متوجه شدیم که شباهت‌های زیادی داریم. علایق ما هم مثل هم بود. اکنون ملاقات‌های ما خیلی زیاد نیست، اما از آنجایی که کدهای وجودی ما همخوانی زیادی دارند، دوستی ما ادامه یافته است و به صمیمیت بیشتری ختم شده. گاهی هفته‌ها ملاقات حضوری نداریم و فرصت گپ زدن فراهم نمی شود.

یک چت ساده حالمان را خوب می‌کند. با معرفی یک کتاب به شوق می‌آییم. در مورد آن کتاب صحبت می‌کنیم. با توصیه فیلم بیشتر می‌فهمیم چقدر علایق مشترک داریم و فهم ما از مسائل چه شباهت عجیبی دارد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *