ناکامی و سرخوردگی مدیر خدمات پرستاری

آنهایی که از دور به جایگاه و مقام مدیر خدمات پرستاری نگاه می‌کنند، تصور هم نمی‌توانند بکنند که او هم دچار سرخوردگی و ناکامی می‌شود.

مثلاً من تجربه‌ای داشتم که فراموش نکرده ام.البته اکنون بدون احساس و مثل یک فیلم به آن نگاه می‌کنم. ولی آن روز برایم تلخ بود.

سوپروایزر صبح اطلاع داد نمی‌تواند سر شیفت حاضر شود. برایش مشکلی پیش آمده بود. سوپروایزر شبکار از روز قبل، عصر و شب بود و اگر صبحکار هم می‌ماند شیفت ۲۴ ساعته می‌شد. شیفت های بیش از هجده ساعت مغایر با قانون بود.

به یاد آوردم که یکی از پرستارهای بخش ویژه که قبلاً سوپروایزر بالینی بود، صبحکار است. او در مرحله به ثمر رسیدن سوپروایزری منصرف شده و در بخش به عنوان پرستار بالینی به کار ادامه داد.

از او خواستم یک شیفت صبح با دفتر پرستاری همکاری کند و به عنوان سوپروایزر صبحکار حضور داشته باشد.

سرپرستار به هیچ وجه موافقت نکرد با تمام قدرت ایستاد و اجازه نداد او به دفتر پرستاری بیاید. از این رفتار سرپرستار خیلی ناراحت شدم.

من می‌توانستم از قدرت رسمی و قانونی خودم استفاده کنم و همان روز تصمیمی علیه او بگیرم.

می توانستم به خاطر بسپارم و در موقعیت دیگری تلافی کرده یا انتقام بگیرم.

می‌توانستم کمین کنم و هرجا خطایی از وی سر زد با نهایت بی‌رحمی آن را بزرگنمایی کنم.

هیچ کدام از این کارها را در ذهن نپروردم. رهایش کردم و به روی خودم نیاوردم.

مشکل را به طریقی که زیاد قابل قبول نبود، حل کردم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *