پاسخ به یک کامنت

  1. این پست توضیحی برای کامنت ارزشمند یکی از دوستان می‌باشد.

دوست گرامی، از اظهار نظر شما بسیار ممنونم. نوشته شما نشان داد که متن را روزنامه‌ای نخوانده‌اید. بلکه در موردش دقیق شده‌اید. نظر شما را قبول دارم و تا اندازه‌ای درست است.

اول باید اعتراف کنم من هم مثل هر مدیر دیگری ترس‌ها و ضعف‌هایی داشتم. ما مدیران واقعاً در استفاده از علم مدیریت به خصوص در زمینه منابع انسانی ناکارآمد بودیم .ناکارآمدی ما دو وجه داشت. وجه اول این بود که از راهکارهای مدیریتی خبر نداشتیم. وجه دوم عدم توانایی ما در استفاده از راهکارها بود. بسیاری از راهکارهای منابع مدیریتی را به عرصه عمل آوردیم، اما نتیجه مثبت نبود.

به عبارت دیگر یا راهکار نداشتیم یا نحوه کاربرد راهکارها را بلد نبودیم و به بیراهه کشیده می‌شدیم. نحوه اصلاح مسیر را نمی‌دانستیم و بدتر از همه مربی نداشتیم.

ما مدیران کسی را نداشتیم که همزمان علم مدیریت و تجربه محیط درمانی ما را داشته باشد و بتواند راهنمایی کند.نتوانستیم استادهای مدیریت را به محیط درمانی بکشانیم. استادهایی که آمدند کمک‌های مقطعی و موقتی کردند. به دلایل متعددی همکاری آنها مستمر نبود.

حال بیایید نگاهی به آن طرف قضیه بیندازیم. اگر خوشبینانه نگاه کنیم فرد لایق و شایسته دیر یا زود جایگاه متناسب با توانمندی‌اش را خواهد یافت. زیر تلاش و پیشرفت در درون اوست و از محیط انگیزه نمی‌گیرد.

اگر آن پرستار لایق را سرپرستار کرده بودیم با توجه به شناختی که از محیط و جو روانی داشتیم، عملاً کاری به ضرر او انجام داده بودیم. شما هم به این نکته اشاره کردید.

باید هر روز با اعصاب خردی و تقابل کلنجار می‌رفتیم. کارکنان جوی علیه وی پدید می‌آوردند که کنترلش آسان نبود.

در این تجربه مدیر با پذیرفتن نظر جمعی کارکنان بخش،  یک قدم به آنها نزدیک شد. زمینه همکاریشان بیشتر فراهم شد و دست از مخالفت‌های بی‌حاصل برداشتند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *