در خواب دیدم که سوار یک کشتی هستیم. ما چندین نفر بودیم که روی عرشه کشتی بزرگی به تماشای دریا مشغول بودیم. نمی دانم که چگونه اما به ما الهام شد که به داخل آب بپریم. من به همراه یک بچه که کنارم بود به داخل آب پریدیم. رنگ آب دقیقا آبی بود و موج های دریا به سوی من و آن بچه می آمد. موج ها به تدریج بزرگ بزرگ تر شدند. هر چه ما شنا می کردیم و به پیش می رفتیم با آمدن موج بعدی تقریبا به همان جای اول باز می گشتیم و عملا هیچ پیشرفتی به طرف ساحل نداشتیم.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها