یکی بود و یکی نبود.عروسکی بود که خودش قدرت اراده و توان داشت، ولی از آن استفاده نمی کرد. شاید تنبل بود شاید هم مسئولیت ناپذیر. چند نفری داوطلب گرداندن عروسک بودند. عروسک یک بار از قدرت اراده اش استفاده کرد و خود را به دست اغیار سپرد. از آن روز به بعد راضی بودکه توسط آنها کنترل بشود. عروسک گردان های بی رحمی بودند او را چنان گرداند که به روز سیاه نشست حال عروسک رها شده است دیگر کسی به گرداندن و علاقه ندارد که نه گذشته شده است اغیار کار خودشان را کردند.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها