در خواب دیدم کتابی را با عنوان “کتابخانه نیمه شب” را به عدهای معرفی می کنم.
اما از سوی یک ناظر به خودم نگاه میکردم که دارم کتاب را معرفی می کنم. ناظر که باز هم خودم بودم حضار را نگاه نمی کرد.
فقط خودم را می دید.
می گفتم که می گویند جهان های موازی ، من آن را در این کتاب یافتم. به بهترین وجه این جهان های موازی در داخل یک داستان ریخته شده است. آن را بخوانید و لذت ببرید.
آخرین دیدگاهها