یکی از صاحب نظران علم مدیریت (هیث) گفته است: تصمیم گیری در مورد شغل مورد علاقه به نظر ساده است. اما در عمل اکثر ما در این زمینه تصمیم غلط می گیریم. کافی است نگاه کنید ببینید چند درصد افرادی که یک رشته خاص را دنبال کرده اند به دیگران توصیه می کنند که هرگز به سراغ آن رشته نروند!
یکی از پرستاران ما نمونه ای از این قربانیان بود. او بعد از دانش آموختگی به استخدام رسمی در امده بود. اما در تمام مدت نزدیک به سی سال خدمتی که کرد به این رشته علاقه ای نداشت. در محل کار قبلی اش طوری عمل کرده بود که او را بدون جانشین در اختیار واحد کارگزینی قرار داده بودند . در ادامه به واحدی منتقل شد که نسبتا کم کار حساب می شد . اما باز هم نتیجه نهایی فرقی نکرد . او خودش ناراضی و شاکی بود همچنین کسانی که با او کار می کردند نیز نارضایتی های عمیقی از او داشتند . کارکنان گلایه می کردند که او به کارش علاقه و تعهد ندارد. به خاطر همین جور کارهای مانده و مسئولیت های بر زمین مانده اش را ما باید تحمل کنیم.
همکارانش حق داشتند ولی کاری اساسی و اصولی قابل انجام نبود. سیستمی که ما در آن کار می کردیم برای این جور مشکلات راه حلی نداشت. وقتی کسی استخدام رسمی می شد دیگر تقریبا کاری از دست کسی بر نمی آمد. خود فرد به موقع تصمیم گرفت و قبل از سی سال بازنشسته شد و از سیستم خارج شد .
آخرین دیدگاهها