خواب نوشت دوشنبه بیست و یکم اسفند هزار و چهارصدودو

در خواب دیدم که دانشکده پرستاری در محل کنونی است قرار دارد اما درون آن بسیار وسیعتر و بزرگتر است. دانشکده در وسط یک فضای بزرگ قرار داشت دور ساختمان یک جاده نسبتا عریض کشیده شده بود. به نظر می رسید که ساختمان به تازگی مورد بهره برداری قرار گرفته است. هنوز فضای سبز ایجاد نشده بود . فقط جاده و جدول های سبز و سفید را می دیدم.

من سوار یک دوچرخه نسبتا کهنه بودم. از نگهبان خواستم که اجازه بدهد تا یک دور داخل دانشکده دوچرخه سواری کنم. نگهبان اجازه نداد بعد صدای یک نفر شنیده شد که گفت داری به محلی میروی که یک عمر در آنجا تحصیل کرده ای. من هم جواب دادم بله میخواهم بعد از سالها دوباره سری به آنجا بزنم. نگهبان کنار رفت و من وارد محوطه شدم. با دوچرخه ساختمان را دور زدم. چیزهایی به یادم آمد که در دوران تحصیل گذشته بود. به دور کامل که رسیدم. از در خروجی می خواستم خارج شوم نگهبان دیگری جلوی من را گرفت و پرسید کی تو را به اینجا راه داده است. من هم جوابی ندادم و از در خارج شدم و در خیابان به مسیرم ادامه دادم.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *