یک مدیر جدید

من از آن دسته مدیرانی نبودم که سلسله مراتب پرستاری را طی کرده و سپس به مدیریت رسیده باشم. من در یک بیمارستان کوچک سوپروایزر آموزشی بودم و به شدت روی اتمام پایان نامه ام تمرکز داشتم. به خاطر یک پیشنهاد بود که به بیمارستانی بزرگ و پیچیده قدم گذاشتم. یک پیشنهاد که از سوی یکی از مسئولین بیان شد و حیات حرفه ای من در نقطه عطف خود تغییر مسیر داد.

به کارکنان آنجا حق می دادم که من را نپذیرند. زیرا حتما در بین آنان افرادی بوده اند که خودشان را کاندید کرده بودند که بعد از بازنشستگی مدیرشان به جایش تکیه بزنند. بر عکس مسئولین بر این باور بودند که فردی از یک مرکز دیگر و بدون پیش زمینه باید عهده دار این مسئولیت باشد. در هر حال وقتی که من مدیر آن مجموعه شدم با رفتارهای متناقضی روبرو شدم. برخی با رویی باز از من استقبال کردند و همت کردند تا در این راه سخت کمک کنند و گروهی مخالفت های ریز و درشت داشتند و اجازه نمی دادند تا هر برنامه ای اجرایی شود.

در طول زمان و با شناخت دو طرفه این وضعیت متعارض به کمترین درجه خودش رسید. همه دست در دست یکدیگر برای اعتلای  پرستاری کمک کردیم. گرچه کاستی هایی هم وجود داشت .

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *