گواهی استعلاجی

یک روز صبح موقع تحویل گرفتن گزارش شیفت شبکاری سوپروایزر یک برگ گواهی استعلاجی تحویل داد. گمان کردم یکی از شبکارها نیامده و حتما کسی را به جایش جایگزین کرده اند. اما من در اشتباه بودم. گواهی استعلاجی این پرستار نه دیروز و نه امروز بلکه برای فردا بود.

سوپروایزر به کنایه گفت این خانم فردا مریض خواهد شد و ما از امروز تا فردا وقت داریم که کسی را به جایش پیدا کنیم!

این اولین باری بود که چنین استعلاجی را میدیدم. بنابراین نمی دانستم با آن چه بکنم؟ به احتمال زیاد این گواهی دروغ بود. علی القاعده باید از او سوال شده و تذکری به او داده می شد. اما من قلباً راضی نبودم او را سرزنش کنم یا خطایش را گوشزد کنم.

علت آن به دو هفته قبل برمیگشت. دو هفته پیش پسرم به شدت بیمار بود و در تب می سوخت. او را به یکی از درمانگاه های شبانه روزی بردیم. پزشک برایش آمپول آنتی بیوتیک تجویز کرد. وقتی وارد اتاق تزریقات شدیم، چهره آشنای این پرستار را دیدیم. نمی دانستم او علاوه بر بیمارستان در درمانگاه هم کار میکند. از دیدن یک آشنا در وضعیت استیصال خودم خوشحال شدم. او با حوصله و مهارت تزریق کم دردی برای فرزندم فراهم کرد.

من مدیون او بودم و حالا این مسئله و حل و فصل آن برایم یک چالش سخت جلوه کرده بود.

نه می توانستم بی تفاوت بمانم و نه می توانستم لطف او را ندیده فرض کنم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *