ناسزا گویی در محیط کار

وقتی که مدیر خدمات پرستاری بودم هر صبح که وارد دفتر پرستاری می شدم آرزو می کردم که پزشکان و کارکنانِ کشیک، شب آرامی را پشت سر گذاشته باشند. اما همیشه این طور نبود. شبکاری ها مملو از اتفاقات عجیب و غریب بود.

در شبکاری ها مشاجره های متعددی پیش می آمد که طیف گسترده ای از پزشک متخصص تا کارگران را شامل می شد. یکی از این مشاجرات را که فراموش نکرده ام برایتان نقل می کنم.

هنگام انجام پروسیجر تشخیصی به دلیل ناکام ماندن در اجرای درست آن بگو مگوی لفظی پیش آمده بود. متاسفانه یکی از طرفین فحاشی کرده و به دیگری اهانت کرده بود. فردی که مورد اهانت قرار گرفته بود، نتوانسته یا نخواسته بود مقابله به مثل کند. خشمش را سرکوب کرده و جوابش را نداده بود. این فشار روانی درتمام طول شبکاری او را عذاب داده بود.

حالا من در صبحکاری با کارمندی مواجه بودم که از نظر روانی آسیب دیده و رنجور بود. او از نظر خانوادگی و اجتماعی تجربه شنیدن واژه های خشونت آمیز را نداشت. بنابراین صدمه جدی بر او وارد شده بود. اثرات زیان بار خشونت کلامی برای وی در حد آسیب فیزیکی به نظر میرسید.

انتظار داشتم طرف بد دهن کوتاه بیاید و لااقل یک عذرخواهی خشک و خالی به زبان آورد. اما او هیچ اقدامی نکرد.

ذهنم پر از تضاد و تعارض شده بود. چیزی به فکرم نمی رسید. گاهی به نظرم می رسید که فحاشی و ناسزا گویی یک یادگیری اجتماعی است و شاید برای فردی که بد و بیراه گفته است خیلی معنای بدی نداشته باشد. زیرا یک بار در میان کلامش گفت : من که چیزی نگفتم! گاهی فکر می کردم که علت چنین رفتاری می تواند مهارتِ کم همه ما، در گفتگو کردن درست باشد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *