ماجرای مطب دکتر مختصص اطفال از زبان منشی :
مطب را که افتتاح کردیم و لوازم مورد نیاز کامل شد دکتر گفت که در دستشویی را قفل کن . نمی خواهم اینجا کسی به دستشویی برود. من هم که منشی و نظافت چی هستم، اطاعت کردم.هر روز بعد از اینکه همه جا را برق می انداختم، در دستشویی را قفل می کردم و سرجایم پشت میز می نشستم.
اوایل تعداد بیماران کم بود. اما به تدریج بیشتر شدند. حتی از شهرستان ها هم مشتری داشتیم. کسانی که از راهی دور می آیند با ساکنین شهر فرق دارند. هم فرهنگ شان فرق دارد و هم نوع مشکلات شان متفاوت است.
یکی از شهرستانی هایی که با بچه ای بیمار در اتاق انتظار حضور داشت محل دستشویی را پرسید. من به او گفتم که نداریم. او هم چیزی نگفت و نشست. بعد از اینکه همه مریض ها را به ویزیت فرستادم و دکترکارس تمام شد و رفت دست به کار شدم تا محیط را تمیز کنم. وقتی که می خواستم در راه پله را ببندم دیدم که از فضای راه پله به جای دستشویی استفاده شده است. ادرار بچه در پله ها جاری شده و کلی کار اضافی بر دوش من افتاده است.
روز بعد به دکتر گفتم که چه اتفاقی افتاده و تمیز کردن راه پله چقدر کار برده است. دکتر دستورش را عوض کرد. از آن روز دستشویی باز است و بچه ها و والدین آنها می توانند از آن استفاده کنند.
آخرین دیدگاهها