وقتی کارکنان در مقابل خواسته یا پیشنهاد یا دستوراتم مقاومت و مخالفت می کردند، دیگر ادامه نمی دادم. دنبال نقشه یا طرح بعدی می رفتم. یعنی به اصطلاح plan B را به اجرا می گذاشتم.
برای آنها توضیح عمیق و متقاعد کننده نمی دادم. گر چه ممکن بود که حق با من باشد .
کارکنان مثل تیله نبودند که به هر طرف هل بدهی آنها هم به همان طرف بروند. بر عکس مقاومت های پیدا و پنهان در پیش می گرفتند.
آخرین دیدگاهها