یکی از پرستاران به دفتر پرستاری آمد. درخواست عجیبی را مطرح کرد که تا آن روز نظیرش را تجربه نکرده بودم او گفت که برای خانم … درخواست تذکر کتبی با درج در پرونده را دارد.
راستش من عصبانی شدم. نمیتوانستم بپذیرم پرستاری که نزدیک به دو سال در بیمارستان کار کرده باشد، نداند که صدور چنین تذکری به این سادگیها نیست.
بر خودم مسلط شدم و وارد گفتگوی درونی گردیدم، در ذهنم تکرار کردم بگذار با خیال راحت گله و شکایتهایش را مطرح کند. این از اصول اولیه همدلی است.
پرسیدم چه شده است که میخواهد با چنین روشی تسویه حساب کند؟
پاسخ داد با هم حرفشان شده خانم… پشت سرش غیبت و بدگویی کرده بود و بعد رودررو شدند و خلاصه دعوا مرافعه راه افتاده بود.
همه ما میدانستیم که غیبت و شایعه پراکنی در هر سازمان و هر شغلی وجود دارد. میدانستیم هر جا گوش شنوایی برای شنیدن حرفها نباشد، آن حرفها در دل کارمندان میماند و به مرور تبدیل به غیبت میشود.
بنابراین فرصت دادیم که او همه حرفهایش را بزند و شکایتهایش را مطرح کند. ما در دفتر پرستاری به او گفتیم که کسی که رودرروی شما ایستاده و در مورد حرفهایی که زده یا نزده با شما جر و بحث کرده است، از یک جهت آدمی صادق و راستگوست. بالاخره آنقدر جرأت داشته که با شما چهره به چهره حرف بزند. بروید از کسانی بترسید که در ظاهر دوست و خیرخواه جلوه میکنند و چنان ماهرانه پشت سرتان غیبت میکنند که کسی اصلاً نمیفهمد کی و چطور نظرش نسبت به شما عوض شده و از چشم افتادهاید!
بعضی غیبت کنندگان طوری نظر آدم را عوض میکنند که متوجه نمیشویم چه شد که دیگر از فلانی خوشمان نمیآید و دلیلی هم برای آن نمییابیم.
پرستار ما رفت تا راجع به همکارانش دوباره بیندیشد.
آخرین دیدگاهها