به قول ارسطو عصبانی شدن آسان است و همه می توانند عصبانی بشوند.
گزارش و توضیحات سوپروایزر شبکار نشان می داد که شیفت سختی را پشت سر گذاشته است. یکی از پرستاران به دنبال تلفن از منزل و بدون فرصت دادن به سوپروایزر برای تامین نیروی جایگزین بیمارستان را ترک کرده بود. علاوه بر نگفتن علت، با پرخاشگری و مشاجره به منزل رفته بود.
پرستار شیفت بعد نزدیک ظهر به دفتر پرستاری آمد. به ما هم نگفت که چه اتفاقی افتاده بود؟ برای همین نمی شد قضاوت کرد که آیا فعل ایشان درست بوده یا تخلف از قوانین حرفه ای به حساب می آید؟ با عصبانیت از سوپروایزر و پرستار کشیک بخش شکایت کرد. گاهی داد می زد. گاهی گریه می کرد. هیچ کنترلی روی رفتار و گفتارش نداشت. گمان می کرد حق با اوست، بدون اینکه لحظه ای خودش را جای پرستار دیگر بخش یا سوپروایزر بگذارد و از دریچه چشم آنها به تصمیم خودش نگاه بکند. عصبانیت همه وجودش را فرا گرفته بود. تهدید می کرد از این به بعد وجدانی کار نخواهد کرد، دیگر صادقانه عمل نمی کند و به زودی به بیمارستان دیگری منتقل می شود.
قضاوت در مورد کسی که محل کار را علی رغم مخالفت سوپروایزر ترک کرده و حاضر به بیان علت هم نیست، مشکل بود. از نظر حرفه ای تعهد و پایبندی او به مقررات زیر سوال رفته بود این وصف خود را حق به جانب و عاری از خطا می دید.
سرزنش کردن او فایده ای نداشت. گفتم شما پرستار خوبی بودید، ولی این کار شما ممکن بود صدمه جدی به بیماران بزند که بار به خیر گذشت. در مورد این رفتار شما شورای پرستاری تصمیم خواهد گرفت. به منزل بروید و منتظر بمانید. یادم نمانده چه تصمیمی گرفته شد. بعد از چند روز به وضعیت تعادل برگشت. صادقانه به کارش ادامه داد. به تهدیدهایش هم عمل نکرد.
آخرین دیدگاهها