در یکی از فرصت های استخدام دولتی آقایی فارغ التحصیل رشته اتاق عمل در بیمارستان ما شروع به کار کرد. او از ابتدا علاقه چندانی به کار نداشت و پیشرفت قابل توجهی نکرد. مشکلات پیچیده و متعددی را در محیط کار برای دیگران به وجود آورد. در کمتر از یکسال از ادامه خدمت منصرف شد. در مذاکرات دفتر پرستاری عدم علاقه به رشته تحصیلی و کارش را به عنوان دلیل قصور ها و تصمیمش مطرح کرد.
در بررسی های تکمیلی ما متوجه شدیم او به اصرار والدینش وارد این رشته شده و مراحل استخدام دولتی را به خاطر درخواست های مکرر پدرش گذرانده بود. پدرش در مراجعات به دفتر پرستاری تقاضای عدم موافقت با درخواست پسرش را داشت و میگفت او باید به همین کار ادامه بدهد!! پدرش اصرار داشت که اگر دفتر پرستاری موافقت نکند پسرش مجبور خواهد بود در همین رشته و همین کار ادامه بدهد. نوعی یک دندگی برای آینده فرزندش داشت. به اصطلاح از خر شیطان پایین نمی آمد و مرتب بر خواسته خودش تاکید می کرد. گویی پسرش یک بچه دبستانی است و قدرت تشخیص صلاح و مصلحت خودش را ندارد.
توضیح دادیم که فرزند او انسانی آزاد است و خودش باید مسیرش را انتخاب کند. شاید همه نتوانند کارمند خوبی بشوند و شاید فرزند او فاقد روحیه کارمندی بوده و تحمل کار کلیشهای، ساعات کار مشخص، چهارچوبهای مقرراتی، نظارت های مکرر و در آمد ثابت ماهانه را نداشته باشد. بهتر است از همین جا اصلاح مسیر کند و در وادی کارمندی که سنخیتی با روحیاتش ندارد وقت تلف نکند. بعد از مدتی ایشان از محیط کار خارج شدند.
آخرین دیدگاهها