داستان های واقعی چراغ راه است و باید مورد تامل قرار بگیرند.
یکی از پرستاران شبکار ساعت نُه صبح به دفتر پرستاری آمد. او کادر یکی از بخش های غیر ویژه بود. ناراحت، عصبی، خسته و تحریک پذیر به نظر میرسید. پرسیدم چرا به منزل نرفته است؟ پاسخ داد حرف هایی دارد که باید بزند.
اینطور توضیح داد:
من در بخش غیر ویژه کار می کنم. از نظر مدرک تحصیی با کسانی که در بخشهای مراقبت حاد کار می کنند، فرقی ندارم. اما تکرار، تمرین و تبحر کافی در مراقبت از بیماران بدحال را ندارم. شرایط من طوری نبود که مهارت های پرستاری ویژه را تمرین کرده باشم. دیشب بیماری بیهوش، بدحال با تهویه مکانیکی را در بخش ما بستری کردند. باید از بیماری مراقبت می کردم که خدمات وسرعت عمل خاصی نیاز داشت.
بیمار باید خدمات ویژه را با امکانات موجود می گرفت ولی ساعت های در اختیارش قرار داده نشد. رزیدنت بخش ما نتوانست رزیدنت ارشد را قانع کند که یکی از بیماران رو به بهبود بخش ویژه را به بخش منتقل کند و این بیمار در واحد مراقبتهای حاد بستری شود. تا صبح هم اضطراب کشیدم هم نهایت سعی ام را کردم و هم با رزیدنت بگومگو کردم. چون پاسخگوی انتقادات او نبودم. وضعیت بیمار ثابت شد و بحران به اتمام رسید. قبل از شروع شیفت صبح او را به بخش مراقبت های ویژه منتقل کردند. در حالی که هیچ عاملی نسبت به چهار ساعت پیش تغییر نکرده بود. و همین کار می توانست در شبکاری هم انجام شود.
آیا تاوان تصمیم های نامناسب رزیدنت ارشد را پرستار باید بدهد؟
آیا کسی نیست که وظیفه رزیدنت ارشد را پایش کند و به موقع تذکرات لازم داده شود.
من به اندازه ده ها شیفت استرس تحمل کردم و حالا همان بیمار در آمار بخش ویژه با وضعیت ثابت بستری است.
آخرین دیدگاهها