در خوابگاه دختران اتفاقات عجیبی می افتاد. یکی از رخ دادهای معمول دزدی از یخچال مشترک در هر طبقه بود. هر طبقه یک یخچال مشترک داشت که در وسط سالن گذاشته شده بود. دانشجویان روی بسته های خودشان را با ماژیک علامت گذاری می کردند. گاهی اسم خودشان و گاهی هم شماره اتاق را روی نوشیدنی ها و مواد غذایی می نوشتند. بیشتر دانشجویان طبقه ما در رشته های گروه پزشکی تحصیل می کردند. از دانشجویان پزشکی و داروسازی گرفته تا پرستاری و مامایی و علوم آزمایشگاهی داشتیم. در آن زمان سلف دانشجویی فقط ناهار سرو می کرد و مدتی بعد سرو شام هم اضافه شد.
دانشجویان باید هزینه های خودشان را به دقت مدیریت می کردند. آن زمان دانشجویان غیر بومی خیلی زیادتر از دانشجویان تبریزی بود.
یخچال طبقه ما مرتب مورد دستبرد قرار می گرفت. بیشتر چیزهایی که با علامت توی یخچال قرار میدادیم بعد از مدتی غیب می شد . بعضی اقلام مثل کره و پنیر و تخم مرغ که برای صبحانه مصرف می شد در اتاق قابل نگهداری نبود. باید در یخچال می گذاشتیم. اما خیلی وقت ها میدیدیم که دزدیده شده اند.
یک روز که از کارورزی برگشته بودم اوضاع را دگرگون دیدم . انگار که در سالن میانی اتاق ها دعوا شده بود. سروصدای مبهمی در اتاق ها به گوش می رسید. خلاصه اینکه اتفاقی افتاده بود. به اتاق خودمان که وارد شدم هم اتاقی ها گفتند که چه شده است.
دیشب یکی از دانشجویان داروسازی به قنادی رکس رفته بود. یک جعبه شیرینی خامه ای خریده و در یخچال گذاشته بود. وقتی که کنترل کرده و دیده بود که یک سوم شیرینی ها سر جایشان نیستند، طول روز صندلی اش را در سالن مشرف به دستشویی گذاشته بود. کتابی به دست گرفته بود و وانمود کرده بود که درس می خواند. وقتی دیده بود که یک نفر مرتب به دستشویی می رود و بر می گردد یقه اش را گرفته بود که تو شیرینی های من را خورده ای . او هم انکار کرده بود که من چکار به شیرینی های تو دارم. دانشجوی داروسازی گفته بود روی همه شیرینی ها یک عالمه قرص مدر یعنی ادرار آور ریخته بودم. فقط تو هستی که امروز چندین بار به دستشویی می روی . دزد کثافت گیرت انداختم.
آخرین دیدگاهها