او یک پرستار در بیمارستان و در بخش ویژه بود. میگفتند کارش از نظر تخصص خوب است. میگفتند یک سرشیفت باتجربه است. می تواند پرستاران کم تجربه را حمایت کرده و کمک کنند تا کارشان را بهتر انجام دهند. این صفات مثبت بود.
صفت منفی اش عدم توانایی در مقابله با بحران ها و ناآرامیها بود.
اگر اختلاف نظری پیش میآمد. اگر نارضایتی بود. او با شاکی ها هم دست شده و اوضاع را بحرانی تمام عیار تبدیل میکرد. سوپروایزرها بعضی وقت ها می گفتند که روزی که سرپرستار او را از صبح سر شیفت عصر و شب می کند، می توان یک مشکل بالقوه را در شیفت های او پیش بینی کرد. این وضعیت مکرر پیش میآمد. به دلیل تبحر او در کار سرشیفت میشد و بعد هم بهانه ای کوچک پیدا میشد تا ماجرایی دیگر خلق بشود.
این فرد نشان دهنده تفاوت یک پرستار خوب با یک مسئول خوب بود. کسی که توانایی تعامل و متقاعد سازی را ندارد، این گونه موجب آشفتگی در محیط کار می شود.
آخرین دیدگاهها