“قدرنشناسی در جهان امروز موج می زند میتوان این وضعیت را نقصان قدرشناسی جهانی نامید.”(یونس خادمی) آنچه در بیشتر فضاهای کاری به چشم میخورد و در زندگی خانوادگی نیز بازتاب دارد،کسری قدردانی است.
این جمله را از خیلی ها شنیده ایم که:
*احساس میکنند تلاششان به اندازه کافی ارزشمند نبوده است.
*اگر کارشان بیشتر مورد توجه و قدردانی قرار میگرفت انرژی بیشتری صرف کارشان می کردند.
یک) خیلی از مدیران و سرپرستان تمام زوایای موقعیت شغلی را نمیشناسند. بنابراین خط کش برای اندازه گیری فعالیت های کارمندانشان ندارند. با این حساب چگونه می توانند پیشرفت یا در جا زدن را تشخیص بدهند.
اگر سرپرست ارزش دستاوردهای کارمندان خود را بداند و قدردانی کند و آنها را واقع بینانه بسنجد، می تواند نتایج بهتری را به دست بیاورد.
دو) خیلی از کارفرما ها شاید کار را بشناسند و فعالیت کارمندان را نیز قدر بدانند. اما زمان، روش، تکنیک یا چگونگی تشکر و قدردانی موثر را نمی دانند.
مثلاً:
* به پیروزی های کوچک در جمع کارکنان پاداشی نمی دهند.
*یک یادداشت تشکر آمیز به دست فرد نمی دهند.
*از هر فرصتی و به موقع استفاده نمی کنند و منتظر ارزشیابی سالانه می مانند.
سه) بعضی از کارفرما ها اصلا به تشویق اعتقاد ندارند. زیرا اهداف سازمانی برای آنها روشن و شفاف نیست و رفتارهای منطبق بر آن هم قابل شناسایی نیست. اینها کسانی هستند که نمی توانند کارکنانشان را حفظ کنند و آنها را از دست می دهند. قدردانی برای این دسته از مدیران کاری عجیب و غریب است و در زمره فعالیت های روزمره طبیعی قرار ندارد.
از بعضی از چنین مدیرانی که به تشویق اعتقاد ندارند این جملات را شنیدهام:
* فکر می کنم حق شان نیست، تشویق شوند.
* مگر چه کار کردند آپولو هوا می کنند؟
* با تشویق کردن کارکنان پررو می شوند. دیگر نمی شود جمعشان کرد.
* انجام وظیفه تشکر نیاز ندارد.
* برای همین کار استخدام شدهاند و حقوق می گیرند.
*حالا یک بار کاری کرده باشند، شلوغش نکنید و اهمیت ندهید.
*آنها شایسته قدردانی نیستند، زیرا به شرایط مورد نظر ما نرسیدهاند.
آخرین دیدگاهها