- وقتی کودک هستیم، از واکنش های بزرگسالان اطرافمان می آموزیم که درباره خودمان و درباره زندگی چه احساسی باید داشته باشیم.
- همه رویداد هایی که تا این لحظه از عمرتان تجربه کردهاید، آفریده اندیشه ها و اعتقاد هایی بوده است که در گذشته داشته اید.
- اندیشه ها، سخن ها، اعتقاد ها آینده شما را خواهد آفرید.
- اندیشه ای در سر دارید، این اندیشه احساس می آفریند و شما گرفتار احساس خود میشوید. حال آنکه اگر این اندیشه در سر تان نباشد، این احساس را هم نخواهید داشت.
- اندیشه را عوض کنید تا احساس عوض شود.
- هرگاه که بیماریم باید به پیرامون خویش بنگریم و ببینیم که چه کسی را باید عفو کنیم .
- بخشایش یعنی دست برداشتن و رها کردن.
- کسانی که خود را و تن خویش را دوست دارند نه از خود سوء استفاده می کنند نه از دیگران.
- اگر بچه ای داشته باشید که همیشه اجازه داشته تا دیر وقت بیدار بماند و ناگهان شما تصمیم بگیرید که اکنون می خواهید این بچه هر شب سر ساعت ۸ بخوابد، فکر میکنید ماجرای نخستین شب چگونه خواهد بود؟ کودک بر ضد این قانون جدید عصیان خواهد کرد و پاهایش را بر زمین خواهد کوفت و فریاد خواهد کشید تا آنجا که بتواند خواهد کوشید که به رختخواب نرود. اما اگر شما در کمال آرامش به تصمیم خود بچسبید و بسیار محکم و استوار بگویید که این وقت جدید خوابیدن است، عصیان کمتر و کمتر خواهد شد. پس از دوسه شب این قانون تازه استقرار خواهد یافت. ذهن شما نیز همینگونه است البته نخست عصیان خواهد کرد، چون نمی خواهد از نو تربیت شود. اما اختیار در دست شماست. اگر مصمم و متمرکز بر جا مانید چندی نخواهد گذشت که شیوه جدید تفکر استقرار خواهد یافت. هنگامی که درمییابید شما قربانی در مانده اندیشههایتان نیستید، بلکه حاکم ذهن خود هستید، احساسی بسیار نیکو به شما دست می دهد.
- هر دستی که در بیمارستان مرا لمس کند، دستی شفادهنده است و تنها نمایانگر محبت.
- تومورها رشدهای کاذب هستند. صدف برای حمایت از خود، یک دانه شن ریز را بر میدارد و پوسته ای ضخیم دورش می کشد. ما آن را مروارید می خوانیم و زیبا می پنداریم. ما نیز آزاری کهنه را بر می داریم و می پرورانیم و به وقتش یک تومور خواهیم داشت.
- آنچه پیش می آید مهم نیست. واکنش من به آن مهم است.
- از اندیشیدن به آنچه نمی خواهید باز ایستید. از ذهن خود برای آفرینش آنچه می خواهید، استفاده کنید.
- خشم به بیرون می ریزد. خشم راه نشان دادن خود را پیدا می کند.
- سرطان نفرت دراز مدت است.
- گناه جویای مجازات است.
- اشتباه است که انسان چیزی را از دست دهد، انسان احتمالاً به دست می آورد:مثل قدرت مبارزه با ناخواستنی ها، قدرت کنار آمدن با نداشتن ها، قدرت رسیدن به تعادل جدید.
آنطور که از زندگی نامه لوئیز هی بر می آید او تحصیلات و علمی رسمی در خصوص کتابش نداشته است. او در کلیسا ها تعلیم دیده است و کسانی که به او مراجعه کرده اند نیاز به کمک معنوی و روحانی داشته اند . به نظر می رسد او هم مثل خیلی های دیگر با شهود خودش و با دریافت های معنوی اش به مفاهیم و راه کارهایی دست یافته است. شرایط نیز برایش مهیا بوده است که آنها را تبدیل به کتابی برای دیگران بکند . این دریافت های معنوی برای افراد متعددی پیش می آید و بسیاری از انها هم دریافت های خودشان را به کتاب یا دوره و مشاوره تبدیل کرده اند . این هم یکی از توانایی ها بشر است.
خیلی فرق می کند که این توانایی در چه جامعه ای به فرد رسیده باشد. زیرا که در محیطهایی که فضای ذهنی باز است و تعصبات در حداقل هستند می توانند رشد کنند و منتشر شوند . اما در جوامعی که گرفتار تعصبات به خصوص تعصبات دینی باشند این چنین دریافت هایی در حد کفر و محاربه تلقی می شوند و باید که مشمول مجازات شوند.
آخرین دیدگاهها