وقتی مدیر خدمات پرستاری بودم

وقتی که مدیر بودم می دیدم که کارمندان در خواسته هایشان تفاوت چندانی با هم ندارند .برای همه آنها چیزهایی مثل قدرت، پول، معنویت، وجدان، درستکاری و اجتماع ارزشمند بود.

آنچه آنها را متفاوت می کرد ترتیب و اولویت بندی خواسته ها و نیازهایشان بود.

من در طول مدت کار و برخورد های مختلف با کارکنان می دیدم که ترتیب چینش خواسته هایشان نقش اساسی در رفتار و عملکردشان دارد.

مثلاً آنها کار درست و غلط را از هم تشخیص می دادند اما اولویت بندی ذهنی شان بود که انجام یا امتناع از کار را رقم می زد. برای خیلی ها اول منافع خودشان بعد رضایت رئیس شان و سپس حفظ روابط با همکاران و در آخر سیستم و جامعه اهمیت داشت.

بر اساس این اهمیت آنها مثلا پول را در اولویت اول، قدرت را اولویت دوم و وجدان کاری را در درجه پایین تر قرار می دادند.

افراد معدودی وجدان و نفع جامعه را موضوعی برتر می دانستند. اینها کسانی بودند که با رئیس و به اصطلاح پاچه خواری بیگانه بودند. روی کار و وظیفه خودشان و به نحو احسن انجام دادن وظایف متمرکز بودند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *