چندین سال پیش در چنین روزهایی برای سرپرستاران بیمارستان یک بازدید یک روزه از کارخانه سرم سازی فراهم شد. قرار بود سر ساعت معینی حرکت کنیم تا میزبان نیز طبق برنامه از ما استقبال کند. هرچه منتظر شدیم از سرپرستار بخش ویژه خبری نشد. در داخل مینی بوس گرم، همه بی طاقت شده بودند. همان سر پرستارانی که خودشان به جلسه دیر میآمدند داد شان در آمده بود. میگفتند چقدر باید منتظر بمانیم؟ بهتر است راه بیفتیم و برویم. عده ای هم میگفتند شاید کاری پیش آمده کمی هم صبر کنیم. وقتی بعد از انتظار طولانی سرپرستار رسید هر دو گروه با حالت تهاجمی با او برخورد کردند. برخلاف تصور ایشان به جای عذرخواهی شروع به توجیه و دلیل آوردن و حالت طلبکارانه در پیش گرفتن، کرد.یکی از سرپرستاران گفت لااقل یک کلمه بگو “ببخشید” تا این همه آدم بیش از این دچار عصبانیت نشوند. او نماد چهره یک طیفی از انسانهایی بود که گمان می کنند، با عذرخواهی ابهت آنها تقلیل یافته یا عظمت شان مخدوش می شود. او مسئولیت رفتارش را بر عهده نگرفت.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها