همسرم از شما، یک دژخیم در ذهن من ساخته بود.

آموختم که بهتر است مسائل شغلی و نارضایتی های محل کار در منزل و نزد بستگان مطرح نشود، آنها به دلیل آشنا نبودن با جزئیات کار و محیط بیمارستان اغلب اوقات قضاوت‌های نادرستی خواهند داشت.

یکی از پرستاران جوان و تازه کار از شرایط کارش خیلی ناراضی بود. با وجود گذراندن مراحل سخت و دشوار استخدام دولتی و رسیدن به ثبات شغلی در یک بیمارستان تخصصی باز هم از زمین و زمان شاکی بود.

روزی همسر ایشان تماس گرفت و گفت می‌خواهد با مدیر خدمات پرستاری بیمارستان ملاقات حضوری داشته باشد. او مانند پرستار موضعی منفی و طلبکارانه داشت. سوالات و انتقادهای زیادی مطرح کرد.من و سوپروایزر آموزشی و بالینی توضیحاتی به وی دادیم. در مورد تقسیم پرستاران بین بخش‌ها و نیز نحوه شیفت بندی و روش های تقسیم کار و مسئولیت های دفتر پرستاری پاسخ هایی داده شد.

همچنین در مورد جایگاه همسرشان در جمع پرستاران از نظر سابقه کار و تجربه بالینی گفتیم.  سپس راجع به مقررات نانوشته بین پرستارها و انتخاب سرشیفت ها نیز صحبت هایی به میان آمد. برنامه های بخش ها را به عنوان شاهد گفته هایمان به او نشان دادیم.در نهایت بعد از یک ساعت ملاقات ما به پایان رسید. از اطلاعاتی که در اختیارش قرار دادیم، تشکر و قدردانی کرد.موقع رفتن به عنوان آخرین جمله گفت:” همسرم از شما یک دژخیم در ذهن من ساخته بود.”

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *