به تازگی به محل کار جدید منتقل شده بودم.
یک کار اداری و البته نا آشنا داشتم .
یکی از پزشکان برای کاری به محل کار جدید من مراجعه کرده بود. از دیدن من تعجب کرد. زیرا سالهای طولانی شاید حدود هشت سال او من را در پشت میز دفتر پرستاری دیده بود.
عمده ملاقاتهای ما، هول و حوش شکایتهای بود از وضعیت پذیرش بیمار در بخش های قلب و تأخیر هایی که موجب شده بود بیماران زیادی در اورژانس منتظر بمانند تا تخت ها خالی شود.
علاوه بر تعجب کمی ایستاد و سوال کرد چرا اینجا هستید؟
مگر شما مدیر خدمات پرستاری نبودید. پاسخ دادم به تازگی کارم عوض شده و به اینجا منتقل شده ام.
گفت: پس برای ادامه تحصیل اقدام کرده اید.
گفتم: ادامه تحصیل؟ نه
�
گفت شوخی میکنم در بین پزشکان هر کس کارش عوض شود این جمله را می گویند.
این شوخی او من را به فکر فرو برد.
دیدم در مدت چند سالی که پشت سر گذاشته ام پزشکان زیادی را به عنوان رئیس یا معاون میشناسم که بیش از ۹۰ درصد آنها به بهانه تحصیل در مقطع بالاتر مقام شان را ترک کرده اند.
آنها با عنوان فوق تخصص یا فلوشیپ عضویت رسمی به عنوان هیئت علمی یا رئیس دانشگاه جایشان را به دیگری داده اند. انتصاب در مشاغل دیگر یا بازگشت به موقعیت استادی به ندرت رخ داده است. پرستارها به شوخی می گفتند که مسئول شدن پزشکان سکوی پرتاب آنها به بالاست!
آخرین دیدگاهها