یک نظر درمورد یک نظری

ما با دیدن و شنیدن و مشاهده رفتارها و واکنش های همکاران مان نسبت به آنها شناخت پیدا میکنیم. در یک محیط کاری روزها، ماهها و سالهای عمرمان سپری می‌شود. به طور ناخودآگاه و خودکار نسبت به همکاران دیدگاهی پیدا می‌کنیم که این دیدگاه ناشی از تجربه کار با آنها و دیدن ، شنیدن و درک کردن است.

هر روز بر تجارب ما افزوده شده و دیدگاه روشن تری نسبت به دیگران شکل می‌گیرد. به طوری که بعد از مدتی به طور واضح می‌توانیم در مورد همکاران نظر بدهیم. شاید نکته نظرات هر فرد در مورد همکارش صد در صد درست نباشد، زیرا انسان موجودی پیچیده و غیر قابل پیش بینی است. انسان در شناخت خودش هم دچار اشتباه می‌شود. بنابراین شناخت هر فرد از همکارش یک شناخت نسبی است. امروز می‌خواهم یک شناخت نسبی را در مورد یک کارمند با شما در میان بگذارم. بدون شک شناخت شما متفاوت خواهد بود. ولی می‌خواهم سرنخ‌هایی در دست داشته باشید. شاید کمک کند تا با هوشیاری بیشتری با او برخورد کنید. از دیدگاه من او با داشتن تجربه و دانش و مهارت های مورد نیاز،  تسلط بی چون و چرایی بر کار دارد. این تسلط دستاویز فرمانروایی بر سایرین شده است. توانمندی او در راستای اسارت و به زیر کشیدن سایرین مورد استفاده قرار می‌گیرد. از توانمندی اش برای تحقیر و از بین بردن اعتماد به نفس دیگران سود می‌برد. به دلیل اینکه بر راه‌های برون رفت از مشکلات و زیر سوال قرار گرفتن آگاه است، خودش هیچ گاه زیر سوال نمی‌رود. همواره چاره‌ای در آستین دارد که از اتهام بگریزد و خود را حق به جانب نشان بدهد. می‌تواند در برابر بدترین روسا به طریق اختصاصی خودش را تبرئه کرده و مورد مواخذه قرار نگیرد. ولی نکته این است که این روشها انسانی قانونی و اخلاقی نیستند. برای اینکه چهره مقبول را حفظ کند از هر مسیری و از هر راهی و به هر قیمتی استفاده می کند تا زیر سوال نرود. این بی اخلاقی ها برای خودش سودمند و برای سیستم سمی مهلک به حساب می‌آید. هر وقت اراده کند از همین راه ها برای مجبور کردن همکارانش نسبت به خودش استفاده می‌کند. همین است که افراد مجددا احساس می‌کنند باید زیر چتر باشند تا از گزند مشکلات اداری در امان بمانند. این روال به تدریج به رابطه ای شبیه مراد و مرید تبدیل می شود. همکاران دیگر جرات ایستادن در مقابل او را از دست می‌دهند. زیرا می ترسند به موقع به دادشان نرسد و از آن‌ها و از آن راه‌های برون رفت خلاقانه قانونی و غیر قانونی محروم بشوند. همه ساکت و گوش به فرمان و بدون اراده شده‌اند. این چیزی است که در طول زمان به آن رسیده ام امیدوارم که شناخت من اشتباه باشد و همه ادراکات من غلط از آب درآید. اما در این مورد گوشه چشمی داشته باشید. شاید موجب شود که از بروز مشکلات بیشتر و عمیق‌تر جلوگیری شود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *