روابط تاریخ گذشته

در یکی از برنامه‌های تودیع پشت تریبون قرار گرفتم. از جمعی که سالها کنار هم کار کرده بودیم، تشکر و خداحافظی کردم. قبلاً یک جایی خوانده بودم که عمر مدیریت هر فرد در سازمان، تاریخ انقضا دارد. بعد از منقضی شدن آن زمان، مدیر دیگر کارایی سابق را نداشته و ابتکار عمل و خلاقیت او رو به افول می گذارد. اینجا مرحله‌ای است که باید جای خود را به دیگری بدهد. همین جملات را در سخنرانی تودیع به زبان آوردم.
بعد از این که نشستم و منتظر سخنرانی های بعدی بودم، به فکر فرو رفتم. وارد گفتگوی درونی شدم. با خودم گفتم علاوه بر مدیریت، روابط با دیگر انسان ها هم می تواند تاریخ انقضا داشته باشد.به عبارت دیگر نوعی تعمیم مفاهیم در ذهنم جاری شد.
یافته ای که در مورد روابط تاریخ گذشته به فکرم رسید این بود که:
*حس می کنیم روابط با بعضی از افراد را به حداقل ممکن تقلیل بدهیم. آنها دیگر نقش،فایده و کارایی ندارند.
*حس می کنیم بعضی ها دیگر نقش موثری در زندگی و کار ما ندارند، مگر اینکه اوضاع ذهن و روان مان را به هم بریزند.
*حس می کنیم صرف وقت و انرژی برای چنین روابطی احمقانه است.
*حس می کنیم نسبت به بعضی ها کرخت بی تفاوت و بی احساس شده ایم.
اینها کسانی هستند که شاید مثل دریا زیبا و رویایی به نظر برسند، ولی در تعامل نزدیک با آنها، تنها تجربه ای که نصیب مان می شود، دریازدگی است. عظمت دریا وقتی که دریازده شوی و تهوع داشته باشی، اصلاً به چشم نمی‌آید.
بنابراین روابط تاریخ گذشته را باید رها کرد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *