دزدی

دزدی معنای وسیعی دارد. کسی که به داشته های خود اعتنا نداشته و قانع نیست. دنبال داشته های دیگران و تصرف غیر اخلاقی در آنهاست.

امروز دزد مردی با نقاب در تاریکی و در منزل مردم نیست که دارایی های آنها را ببرد.

دزد شیک و مجلسی پشت میز نشسته است. بروبیا دارد. کارهایی ظاهری و فریبنده انجام می دهد مثلاً کارهای اداری میکند. نوبت می دهد، نامه امضا می کند، لیست تهیه می کند.

دزد ها هم ذهن شان و هم دستشان آلوده است. طمع دارند و از صفات اخلاقی تهی شده اند.

وجدانی که جلوی کارشان را بگیرد از بین برده اند. معمولاً یک شخصیت ظاهراً مقبول دارد. اما هزار جور نقشه خالی کردن جیب مردم را در سر می‌پرورانند. آنها دو به هم زن بوده و متخلف از هر قانونی هستند.

من اعتراف می کنم که به بعضی از هشدار هایی که کارکنان در مورد دزدی میدادند، بی اعتنا بودم. به خیلی از گوشزد های آنها اهمیت نمیدادم. آنها با فریادهایی رسا چیزهایی از آنچه می گذشت می گفتند ولی من نمی شنیدم.

آن زمان این اخبار را رقابت ناسالم بین کارکنان یا تهمت و احتمال معنی کرده بودم. اعتراف می کنم که به دلیل مشغله های ذهنی و شغلی این صداها را نشنیده فرض میکردم. علاوه بر اهمیت ندادن، مدرکی هم نمی‌یافتم تا آن احتمالات را ثابت کنم. تله گذاشتن و به دام انداختن راهم نیاموخته بودم و اهل اینگونه برنامه ها نبودم.

حال پس از گذر سالهای سال میبینم که تخم مرغ دزد ها، شتر دزد شده اند. خطاهایی کوچک به تخلفاتی بزرگ منتهی گشته‌اند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *