یکی از مشاجرات جدی که شاهد آن بودم، مربوط به جّر و بحث دو ارباب رجوع با یکی از کارمندان بود. ارباب رجوع از کارمند علت تصمیمی را که در موردش گرفته شده بود، پرسید.
کارمند جواب هایی راجع به دستورالعمل های اداری و به روز شدن آنها داد.
با توجه به اینکه ارباب رجوع مقدمات و پیشفرضهای ذهن کارمند را نداشت، قادر به درک علت موضوع نبود و در واقع پاسخ سوالاتش را نمیگرفت. پرسش ها را بارها و بارها به شکلهای مختلف تکرار کرد.
کارمند هم همان پاسخ ها را تکرار نمود. گمان کرد که اگر دوباره بگوید، پیامش منتقل خواهد شد.
موضوعی که به عنوان شاهد متوجه شدم، این بود که طرفین زبان مشترک نداشتند و قادر به درک متقابل مفاهیم نبودند.
بنابراین خشم و پرخاشگری به طور مستمر بالا می گرفت. متاسفانه حرف های رد وبدل شد که اصلاً شایسته نبود. هر دو طرف مشاجره اصطلاحاً “من”بودند و هیچکدام “نیم من” نبودند.
هر دو طرف راست می گفتند. اما حرف های درست برای طرفین بی معنا بود.
با خودم فکر می کردم، پاسخگویی فقط توضیح دادن نیست. بلکه از چشم دیگری به موضوع نگاه کردن و تبیین موضوع به شکل قابل فهم است
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها