امروز میخواهم داستانی را که یکی از دوستان
یکی از معلم انشاهایی که داشتم خانم جوان و
میگویند اولین دیدار و اول ملاقات بسیار تاثیرگذار است.
در صف طولانی خرید از سیمای مشاغل بودم .
اخیراً یکی از دوستان قدیمی شکواییه ای برایم فرستاده
مدت ها به آن ساختمان پزشکان نرفته بودم .
اگر اینقدر عمر نکرده بودم… در این حد شفاف
در آن موقعِ روز آخرین نفری بود که روی
کلاس پنجم که بودم در یک مدرسه مختلط درس
شباهت اسم من افرا و خواهرم افزا برایمان یک
به کافی شاپ می رویم زیرا وقتی به خانه
شنیدهام بخشی از خصوصیت هر موجود زندهای در بشر