با شرح این ماجرا ببینید یک روز مدیر خدمات پرستاری چگونه سپری شده است؟
پرستار مشمول طرح صبح سر کارش آمده بود و با یک بهانه ی کوچک یعنی یک بگومگوی ساده، محیط کار را به حالت قهر ترک کرده بود. انتظار برای بازگشت او بیهوده بود. به موبایل جواب نداد و بعد از مدتی آن را خاموش کرد.
به کارگزینی اطلاع دادم، زیرا در اصل نگران بودم که خدای ناکرده تصادف کرده یا بلایی به سرش آمده باشد.
کارگزین گفت: اینجاست و مشغول تسویهحساب است. رئیس الان دستور داد برای وی پایان کار بدهیم.
من در بخش بودم و موضوع را از زبان کادر بخش پیگیری میکردم. کادر خدمات برگه تسویه حساب او را آورد و به سرپرستار داد تا امضا کند. او هم زیر برگ نوشت آدم های بی وجدان و تن پرور باید از پرستاری بروند. تاریخ و امضا زد و به دست کادر خدمات داد.
همین یک جمله کافی بود که من و سرپرستار را به اتاق ریاست احضار کنند.
رئیس مرکز ما را سرزنش کرد. از او خواستیم تا معرفی نیروی جدید -که وعده داده شده بود- به او پایان کار ندهد. همین امروز کمبود جدی پرسنل داریم.
رئیس گفت: نیروی جدیدی که وعده داده بودند، امروز آمد و او را به بخش دیگری دادم. به مدیر گروه آن بخش قول داده بودم و بنابراین به دفتر پرستاری معرفی نکردم.
به جای اینکه من اعتراض کنم، سرپرستار معترضانه گفت: “آقای دکتر امورات پرستاری را به خودمان بسپارید. خودتان را بخاطر کارکنان با مدیران گروه درگیر نکنید و به خاطر مدیران گروه دفتر پرستاری را نادیده نگیرید.”
بعد از مدتی گفتگو و تعامل عاقلانه، رئیس حرف های ما را پذیرفت و دستورات لازم را صادر کرد. خلاصه مراحل تسویه پرستار طرحی متوقف شد و به سر کارش برگشت و چند هفته بعد با تعیین جانشین به محل دیگری رفت.
آخرین دیدگاهها