یکی از دوستان پیشنهاد کرد ، لغاتی را که در ذهن دارید یا می شنوید ، برای خودتان معنی کنید، فارغ از اینکه معنای اصلی آنها چه باشد. کلمه[[ دیوان سالار]] که خیلی ها از زبانم شنیده اند ، این معنی را در ذهن من دارد.به روایت افرا مهرائی: یک کارمند به ظاهر ساده است که به نظر می رسد حضور جدی و روشنی در سیستم ندارد. او اغلب در مناصب پایین و پشت صحنه است.*دیوان سالارها یک دسته هستند که در قسمت های گوناگون سیستم پراکنده اما دست به یکی هستند.منافع مشترک دارند. بیشتر از پول و درآمد جاه طلبی و قدرت طلبی آنها اقناع می شود.مهمترین جز آن قدرتی است که در ظاهر نتوانسته اند داشته باشند؛حال همان قدرت را در سایه دارند.آنها پشت صحنه کار خلاف می کنند، سیستم را با نظر خودشان تغییر و بازطراحی می کنند، پشت رئیس های خوشبین پنهان هستند، اولویت اصلی آنها حفظ خودشان است.* دیوان سالار ها کاری میکنند کارستان. آدم میکشند؛ در عمل، وقتی چیزی را در محیط اداری از دست کسی بگیری و چیزی به او ندهید و سپس تبدیل به یک زباله بکنی اوراکشته ای. کشتن همین است لازم نیست جان کسی گرفته بشود. دیوان سالار روح و روان و اندیشه آدم را میکشد. اجازه رشد و کمال به کسی نمیدهد. ترویج کننده جهل است. حتی اگر مسئول آموزش کل سیستم باشد.جهل را ترویج می کند زیرا به کسی اجازه سوال داده نمی شود . در قبال سوال چنان جوابی می دهند که جرأت پرسش دوباره نباشد.یک سیستم گیج کننده برای دیگران و روشن و واضح برای خودشان دارند. *شناسایی دیوانسالار ها آسان نیست. در همه رده های شغلی پخش هستند. زیاد به چشم نمی آیند. در مکالمات اداری و کارمندی گاهی شنونده ها گمان می کنند دیوان سالار ها شجاع هستند و می توانند علیه نظامی که در آن شاغلند کلی حرف بزنند ، انتقاد کنند و اصلاً نگران نباشند.اینها حرف های شجاعانه علیه سازمان می زنند ، چون در همه ردهها پشتیبان های قوی دارند. همین حرف ها ارباب رجوع و کارمندان را مطمئن می کند که آنها آدم های خوبی هستند. *منافعی بشدت گره خورده در بین آنها حاکم است . گاهی رئیس ها را جابه جا می کنند. در حالی که در محیط به آن رئیس ارادت خاص نشان می دهند. پارادوکس های اینها فقط برای خودشان معنی دارد.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها