چرا کارمند شدم؟

  1.  در آن مقطع زمانی کارمندی کاری مطلوب، لوکس، آینده‌دار، متعلق به قشر فرهیخته، نماد پیشرفت، نماد زندگی ایده‌آل، نماد ثروت و دانایی و اعتبار بود.
  2.  در یک خانواده کارمند زاده شده بودم. انگار دیگر راهی نبود.
  3. خود را نشناخته بودم. بچه حرف گوش کن، مودب، محترم و درس خوان که کار دیگری به ذهنش نمی رسید.
  4. تصمیمی بر اساس تلقین جامعه و محیط و با زیر پا گذاشتن علایق و استعدادها بود.
  5. بر اساس یک پیش فرض در آن زمان آدم تحصیل کرده برای کارمندی درس خوانده بود.
  6. ریسک پذیر نبودم و باید محیطی امنی را می‌یافتم که در کمال امنیت به کار و زندگی بپردازم.
  7. در آن زمان مباحث شغلی محدود و در حد معدودی شغل تمام میشد.
  8. هیچ تصور و هیچ تجربه و هیچ جراتی برای ورود به رقابت آزاد نداشتم.
  9. در مسیر قالب های فکری زمان خود ره می سپردم.
  10. ایده آل هایم در مسیر کارمندی قابلیت تحقق داشت عرصه دیگری برای رشته تحصیلی که خوانده بودم، نبود.
به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *