کامنت تاثیرگذار یکی از دوستان موجب شد که مطلب پستجدید به آن اختصاص داده شود
اول>> تجربه نشان داده است که در شرایط فعلی در پست های سرپرستاری و سوپروایزری نسبت به پست های بالاتر ثبات افزون تری وجود دارد. آنها با ضوابط اداری و استخدامی پست گرفتند و تا زمانی که صلاحیت احراز پست را از دست نداده باشند، به کارشان ادامه خواهند داد.
دوم>> بدون اینکه سرپرستار ها مقصر باشند، ضوابط انتخاب بر معیارهای درست و روشنی قرار ندارد. در مورد استعدادها و توانایی های بالقوه یا صفات ثابت شخصیتی آنها مطالعه نمی شود. تحت آزمون های سنجش شایستگی هم قرار نمیگیرند. بعضی از آنها مثل سایر مدیران با روش آزمون و خطا و بدتر به روش مراد و مرید ای پست می گیرند. فعلاً مدیریت در نسل ما، بیشتر مترادف با مناسبات بین افراد است.
سوم >>جابجایی سرپرستار و سوپروایزر شبیه این است که ما راننده ماشین را پیاده کنیم و اگر خیلی زرنگ باشیم کسی مثل شوماخر را به عنوان راننده بنشانیم. اما اگر ماشین ما یک چرخ ندارد و کلی اشکال فنی هم دارد، آیا ما را به مقصد می رساند؟
چهارم>> به نظر میرسد موضوع اصلی ایفای نقش سرپرستاران و سوپروایزرها به عنوان مدیر باشد. چیزی که باید برای آن وقت، هزینه و انرژی زیادی سرمایهگذاری کرد. امروز همه می دانند برای مربیگری تیم فوتبال یا نگهداری ماهی های داخل آکواریوم به دانش خاصی نیازمندیم. برای اداره بخش نیز سرپرستار -صرف نظر از هر مسیری که به پست رسیده باشد- باید دانش کافی و مهارت مورد نیاز را کسب کند. البته می دانیم که بیان بعضی واقعیات بسیار ساده است اما عمل کردن آنها دشواریهای زیادی در پی دارد.
پنجم>> در انتها باید پرسید آیا مسئله ما افراد هستند یا ساختارها؟
آیا مسائل ما با تغییر افراد هرچند خوشفکر و خوش بیان حل شده است؟
پاسخ اکثر مردم به این سوالات این است که اصلا افراد مهم نیستند و سیستم ها، فکرها و اندیشهها مهم هستند.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها