همه پرستاران که به عنوان نیروی طرحی وارد بیمارستان می شدند، مدرک تحصیلی معتبر داشتند. آنها از پس از گذراندن دوره های چهار ساله برآمده و موفق به دانش آموختگی شده بودند. هرکدامشان پرستاری با شخصیتی منحصر به فرد بود.
برخی از آنها با استعداد و علاقمند بودند.می توانستند به سرعت از عهده یادگیری های تکمیلی در محیط بالینی برآیند. بعضی دیگر نیازمند کسب دانش و مهارت هایی بودند که باید در دوران دانشجویی آن را کسب می کردند. بدیهی است که فرصت های یادگیری در دوران دانشجویی محدود است و دفعات تمرین مهارت های بالینی و اندازه نیست که در بدو ورود شروع به کار کنند. بنابراین باید برایشان آموزش های بالینی تکمیلی در نظر گرفته میشد. آنها در بازه زمانی مشخص درون بیمارستانی با اصول و قواعد خاص بیمارستان و نیز تمرین های بیشتر در حیطه های مورد نیاز شان آشنا میشدند. بعد از طی این دوره آماده به کار در بخش ها بودند.
در همین رابطه روزی دو نفر پرستار طرحی شروع به کار کردند. از کارگزینی اطلاع دادند که یک نفر هم فردا شروع به کار خواهد کرد. من به آن دو نفر گفتم امروز در یکی از بخش ها کمک کنند و از فردا آموزش رسمی هر سه نفر شروع خواهد شد. آنها به بخش رفتند. به سرپرستار بخش توضیحاتی دادم. بعد از ساعاتی سرپرستار تماس گرفت و گفت پرستارانی که فرستاده بودید مدت کوتاهی کار کردند. اما دیگر نیستند. معلوم نبود آن دو نفر چه شدند؟ هر چه گشتیم پیدایشان نکردیم.
تقریباً شیفت صبح رو به پایان بود که به دفتر پرستاری آمدند. پرسیدم کجا بودید؟ گفتند که به بخش رفتیم، دیدیم که کارشان خیلی سخت است ما هم بلد نبودیم کاری انجام بدهیم. بنابراین در محوطه بیمارستان قدم زدیم ، ببینیم چکار باید بکنیم؟ هم خنده ام گرفته بود و هم عصبانی بودم.
دیدم که وقتی کارکنان آموزش کافی و موثر دریافت نکنند و خطوط قرمز و باید ها و نباید ها آموزش داده نشود، چنین نتیجهای دور از انتظار نیست.
خبر خوب اینکه این دو پرستار از کارکنان برجسته و شاغل در بخش های ویژه هستند. به قدری عالی پیشرفت کردند که موجب حیرت همه بود.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها