نوبل پرستاران

در یکی از بازدیدهای معمول در بخش ویژه با بیمار بدحالی روبرو شدیم که در وضعیت بحرانی قرار داشت. جوانی بیهوش بود که مثل مرده ها روی تخت افتاده بود. داروها و سرم های مختلفی دریافت می‌کرد. انواع لوله ها و دستگاه ها به او وصل بود. معیارهای پزشکی و پرستاری نشان میداد که امید چندانی به بهبودی نیست.
پرستارها در همه شیفت ها وظیفه شان را انجام دادند. برای آنها مهم نبود که وضعیت بیمار چقدر بد است، آنها کارشان را برای خودِ کار انجام دادند. کارشان برای خودشان معنی داشت و بدون توجه به معیارهای ناامید کننده ادامه دادند. با تلاش آنها و سایر اعضای  تیم درمانی وضعیت بیمار در طول روز های بعد رو به وخامت نگذاشت و کم‌کم ثابت شد. سپس علایم ضعیفی بهبودی ظاهر شد. پرستار ها در شیفت های مختلف پایش بهبودی او را به دقت در دست داشتند و هر جا لازم بود مشکل را به طریقی حل کردند. در بازدیدهای بعدی شاهد بودیم حال بیمار بهتر و بهتر شد.
در این شیفت ها و روزهای بحرانی، کسی به فکر پاداش، پول و درآمد نبود. کل افتخار و پاداش درونی آنها بهبودی آن بیمار بود. آنها در حال دست یافتن به بهترین نتایج بودند. حقوق، داشته های مالی و پولی شان بیشتر نشد، اما لذت بیشتری را تجربه کردند.
روزی که مریض مرخص شد، یکی از همان پرستارها به دفتر آمد و گفت: “مژده بدهید مریض با پای خودش مرخص شد و رفت.”
جمله آخر:  هیچ دریافت کننده جایزه نوبل، هدفش گرفتن نوبل نبود و فقط عاشق کار خودش بود.
پرستارهای ما نوبل خودشان را بردند، وقتی که ایستادند و رفتن بیمار را از بیمارستان نگاه کردند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *