امروز مطلبی در مورد بیماری خواندم که نادیده گرفته شده بود.
به یاد آوردم که در ذهن من نیز داستانی تلخ و واقعی در مورد بیماری که نادیده گرفته شد وجود دارد، که برایتان نقل میکنم.
در این مرحله می توانید از خواندن بقیه ماجرا چشم پوشی کنید.
در دوران طرح به عنوان مربی پرستاری مشغول به کار بودم. آن زمان می گفتند بخش جراحی مغز و نخاع بین مربی های پرستاری خواهان ندارد. مدیر گروه من را که در ابتدای دوران طرح نیروی انسانی بودم به آن بخش فرستاد. ترم پاییز در حال شروع شدن بود. چند روز قبل از آغاز آموزش دانشجویان در بخش کار کردم و تمرین های لازم را انجام دادم. در مورد شایع ترین بیماری هایی که در آن بخش بستری می شدند، مطالعاتی کردم.
پرستار ها به همدیگر می گفتند، پاییز شروع شد و سندروم درخت گردو در پیش است. این یک سندروم پزشکی و معتبر نبود. پرستاران با تجربه به من توضیح دادند که کشاورزان در فصل برداشت گردو بالای درخت می روند و اتفاقا از آن بالا می افتند و دچار تروماهای سر و گردن و کمر می شوند.
در طول آن ترم دانشجویی، تعداد زیادی بیمار با همین تشخیص بستری شدند.
یک صبح که قبل از رسیدن دانشجویان، وضعیت بیماران را بررسی می کردم، متوجه شدم شب گذشته یک مرد میانسال با شکستگی و ترومای مهره های کمر ناشی از سقوط از درخت گردو، بستری شده است.
او تا زمان مرگش در تخت میانی از سه تخت موجود در اتاق بستری بود. از کمر به پایین حس و حرکت نداشت و منتظر جراحیش بود.
به طرز باورنکردنی و واقعاً غیر قابل تصور و غیرقابل توضیحی هر روز اتفاقی افتاد و جراحی او به روزهای بعد و بعد موکول شد. مثلاً یک روز تصادف اتوبوس بخش را پُر از بیماران ترومایی کرد. اورژانس های مغز و اعصاب باعث لغو جراحی های الکتیو شد.
بالاخره رفع و رجوع مشکلات حاد بیماران اولویت داشت. یکبار هم دکتر ها به سمینار رفتند و همه جراحی ها به تعویق افتاد. گاهی بیماران سفارشی عمل او را به عقب انداختند.
از بخت بد در این مدت دچار زخم بستر شد. گسترش وحشتناک زخم یعنی دردسر های بزرگتر و بزرگتر . در کل آن مرد به شکل عجیب نادیده گرفته شد. انگار دیگر وجود نداشت. در این دوره وضعیت روانی اش روز به روز بدتر شد با صدای بلند حرف می زد و حرف میزد. گاهی بی ربط گویی داشت. گاهی هم اصلاً حرف میزد و کز میکرد. عوامل گوناگون جسمی و روانی در دست در دست هم گذاشتند، تا حدی که در عرض چند هفته سطح هوشیاری و رو به کاهش نهاد و بلاخره از دنیا رفت.
او نمونه عینی و کاملی از بیماری بود که نادیده گرفته شد. بدون اینکه واقعا مقصر مستقیم و منفردی در کار باشد.
در زندگی و شغل ما هم ممکن است چیزهایی نادیده گرفته شوند. بنابراین در مورد پدیده هایی که مستقیم مورد سوال قرار نمی گیریم و پاسخگو نیستیم، باید خیلی هوشیار باشیم.
آخرین دیدگاهها