لبو فروش

در مسیر برگشتن از پیاده روی با دیدن بساط لبو فروش کنار خیابان هوس لبو کردم. این خوراکی برایم محبوب است و اگر یک جای تمیز و بهداشتی ببینم، حتما می خرم. یک مرد میانسال حوالی میدان نزدیک خانه مان لبو می فروشد . هر وقت او لبو ها را آماده می کند و با دقت وزن می کند و در داخل کیسه می گذارد من به بساط او نگاه می کنم. یک چرخ دستی بسیار تمیز و نظیف دارد. قسمت بالا و سقف را مثل یک کمد کرده است. به هر طرف سقف ظرف های یک دست آبی فیکس کرده است که در داخلشان وسایل لازم را قرار داده است . یک ظرف استوانه ای مانند را با چسب به ستون چرخ دستی وصل کرده است که پول های نقد را داخل آن می ریزد. برای کسانی که کارت می کشند کارت خوانش را داخل یک کیسه پلاستیکی قرار داده و نزدیک سقف توی سبد آبی رنگ می گذارد . به یکی از ستون ها یک وسیله ابتکاری استوانه ای نصب کرده است که از داخلش با کمترین تماس کیسه فریزر در می آورد و به مشتری میدهد . خلاصه یک آقای بسیار مبتکر و تمیز است. رفتار محترمانه ای هم دارد. اما از کاپشنی که می پوشد، می شود فهمید که زیاد دارا نیست. لباس هایش تمیز هستند اما تازه نیستند . لباس هایی مستعمل به تن می کند . موهای سرش همیشه شانه زده و خط سبیل و پازلفی هایش مرتب است. امروز کمی بی حال بود . انگار که نای ایستادن نداشت. روی یک چهار پایه نشسته بود و سرش را روی میزی که لبو ها در ظرف بزرگ قل قل می خوردند، تکیه داده بود. چقدر ساکت و بی حوصله به نظر می رسید. هر کسی که به بساط او نزدیک می شد زیر نظر می گرفت تا ببیند که خرید خواهد کرد یا بی تفاوت رد خواهد شد . لبو فروش هایی که در قسمت های دیگر شهر دیده ام داد می زنند . تبلیغ می کنند و با صدایشان و با حرف هایشان مشتری را به وجد می آورند تا خرید کنند اما این فروشنده ساکت می نشیند و نگاه می کند و منتظر مشتری می ماند .

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *