– امروز به چه فکر کردی و در صفحات صبحگاهی چه نوشتی؟
+در حین نوشتن به یکی از دوستانم رسیدم. در مورد او فکر کردم. دیدم که سوالات بی جوابی در ذهن دارم.
-چه خصوصیتی دارد که در ذهن تو سوال ایجاد کرد؟
+اینکه آن خانم چگونه توانسته است بیش از سی سال کار بکند؟ فکر کنم او کمی زودتر از من استخدام شده بود و هنوز هم کار می کند. شاید الان سی و چهار سال سابقه کار داشته باشد .
-چه عیبی دارد؟ بعضی ها توان بیشتر یا انگیزه قوی تری دارند . همچنین آرمان های متفاوت یا نیازهایی دارند.
+بله البته . من او را تحسین می کنم. معتقد هستم زن توانمندی است که می تواند به کار کردن ادامه بدهد . اما چرایی آن ذهنم را غلغلک می دهد . با خودم فکر می کنم با توجه به داشته های ذهنی خودم چه دلایل احتمالی در پس تصمیم او وجود دارد. کار کردن یا نکردن او ربطی به من ندارد . اما دوست دارم جواب این سوال را می دانستم. از خودش نمی توانم بپرسم . اما حدس های می زنم.
-در مورد آقایان هم چنین سوالاتی در ذهن داری؟
+راستش را بگویم در مورد آقایان نظر متفاوتی دارم. به نظرم آنها باید همیشه تا جایی که توانش را دارند باید کار و پیشه ای داشته باشند . زیرا آقایان در اکثر موارد کار و وظیفه داخل خانه ندارند . می توانند از اوقاتشان به شکلی بسیار خوب استفاده کنند . هم روابط اجتماعی شان پایدار می ماند که به سلامت روانشان کمک می کند و هم از نظر درآمد در وضعیت پویایی می مانند.
در مورد خانم ها داستان متفاوت است. شاید کشور و شهر ما چنین باشد . شاید هم من بر اساس وضعیت خودم استدلال می کنم.
-چه دلایلی را به عنوان حدس در ذهن داری. شاید اگر بگویی سوال برایت واضح تر و شفاف تر بشود. شاید هم به جوابی رسیدی.
+به نظر من کسانی به کار کردن بعد از رسیدن زمان بازنشستگی شان ادامه میدهند که:
- از کاری که داشتند، خیلی خسته و دل زده نشده اند. به کارشان علاقه و دلبستگی داشته اند .
- توانسته اند در مدت کار کردن به جایگاه یا مقام مورد نظرشان برسند و از بودن در آن احساس خوبی داشتند. به عبارت دیگر دلبسته مقام و منزلت شان شده اند .
- قدرت متقاعد سازی قوی داشته اند و به نحوی دیگران را مجاب به همکاری با خود کرده اند .
- نیازهای مادی داشته و باید برای تامین نیازهایشان چه واقعی و چه ساختگی تلاش کنند.
- جوان و پر انرژی به حساب آیند و از کار افتاده و سالخورده محسوب نشوند.
- آرمان های بزرگی داشته اند و تا اخرین فرصتی که می توانند داشته باشند ، تقلا می کنند. از همه استعداد هایشان و همه قدرتشان برای خدمت به دیگران استفاده می کنند .
- نمی خواهند فراموش شوند . برای برخی بازنشسته شدن معادل فراموش شدن و افتادن در زباله دان تاریخ معنا شده است.
- ذخایر ذهنی و انرژی جسمانی بیشتری دارند. آنهایی که وظیفه های سنگین و اضاافی در کار و زندگی به عهده نداشته اند . ممکن است افرادی قوی باشند که توانی بیش از سایرین داشته اند . شاید هم در دوران اشتغال کم کاری هایی داشته اند و خود را خسته و دشارژ نکرده اند.
- قدرت برقراری تعادل بین کار و زندگی را دارند . شاید پشتوانه هایی داشته اند و شاید مهارت هایی که موجب شده است زندگی متعادل را تجربه کنند. در این رابطه صدمه ای جدی ندیده اند و می توانند به همین منوال ادامه بدهند .
- کار خوب و متناسب با ویژگی ها یشان داشته اند . با کمترین انرژی بالاترین بازده را داشته اند.
- برای دوران بازنشستگی برنامه ای ندارند و پیش بینی مثبتی برای این دوران در ذهن ندارند. برایشان دلتنگی تنها گزینه ای است که احتمالش را میدهند.
- در خانه کار و مسئولیت خاصی به عهده ندارند . شاید مجرد باشند و یا مجرد شده باشند. کارکردن برای چنین افرادی به منزله استفاده مثبت از اوقات زندگی میتواند باشد .
- پیروزی ها و موفقیت های کاری نیروهای پیشران آنها هستند . همچنین اعتباری که از شغل می گیرند به قدری ارزشمند است که می توانند ادامه بدهند .
- کارشان بخش مهمی از شخصیت آنها شده است . گویی بدون کارشان تعریفی ندارند .
- می خواهند مواجه شدن با وضعیتی که برایشان معنای مثبتی را ندارد به تعویق بیاندازند .
- برون گرا تر هستند و از ارتباط با مردم و کار در محیط اجتماعی لذت می برند .
آخرین دیدگاهها