وقتی مدیر خدمات پرستاری بودم، حجم وظایفم زیاد بود. همچنین کار های فوری که باید در کمترین فرصت به اتمام می رسیدند، کم نبود. بنابراین احتمال بسیاری وجود داشت که امورات ضروری غیر فوری از خاطر بروند. فراموشی وعده هایم به کرات رخ می داد و من را پیش کارکنان شرمنده می کرد. قول رسیدگی به مشکلات شان را می دادم، اما کارهای دیگر مانع می شدند و من یادم میرفت که چه باید میکردم.
برای خودم دفترچه ای خریدم و روی میز گذاشتم. در بازدیدهای داخل بیمارستان آن را توی جیبم داشتم. کارهایی را که قول میدادم یادداشت میکردم. این رویه به خوش قول بودن من کمک زیادی کرد.
بعد از مدتی متوجه شدم که بعضی کارها وابسته به زمان هستند. مثلاً باید در فلان تاریخ اقدامی صورت گیرد. متوجه شدم که یک دفترچه ساده کارایی کافی ندارد. به نظر میرسید سررسیدها برای رفع این نقیصه مناسب تر باشند. میتوانستم تاریخی را که چیزی را به عهده گرفته ام یادداشت کنم و زمان اجرایش را محاسبه نمایم. می توانستم کاری در آینده را از هم اکنون ثبت کنم تا در آن زمان فراموشش نکنم. این رویه به جلب اعتماد کارکنان و احساس مفید بودن خودم کمک شایانی کرد. این کار در طول سالهای بعد به عنوان روش خودجوش کارایی فوقالعادهای برایم به ارمغان آورد. در اکثر مواقع من حضور ذهنی فعال نسبت به موضوعات داشتم و کارکنان از پیگیری کارها و امورات شان راضی به نظر میرسیدند.
آخرین دیدگاهها