سالن ورزشی دانشگاه

وقتی که به سالن ورزشی می رویم خانمها سعی می کنند که حرکات مربی را به درستی انجام بدهند. جسم هایی که به اجبار تن به حرکت میدهند به خوبی قابل مشاهده است. میتوان فهمید که خانم ها با خودشان کلنجار می روند تا بدن شان را به حرکت هایی که بدن امنتاع می کند ، وادار کنند. این چیزی است که به وضوح قابل فهم است.

خانم ها به آمدن و پیدا کردن بهانه هایی برای ادامه دادن فکر می کنند. برای خودشان دلیل پیدا میکنند که لازم است همچنان اراده به خرج داده و در برنامه حضور داشته باشند. بعضی برای سلامتی، برخی برای پیشگیری و بعضی ها هم به هوس دیدن دوستان و پیوستن به جمع ورزشی که برای خودش یک گروه هم دل و جالب شده است.

یکی از خانم هایی که به شکل اتفاقی درست کنار من قرار گرفت، به اراده و خواست خواهرش در برنامه ورزشی شرکت می کند. این را می شود از صحبت های خواهرش استنباط کرد. من این واقعیت را شنیده و حس کرده بودم اما تا به حال در این حد دقیق نشده بودم.

در حالی که همه شرکت کنندگان در تلاش بودند تا حرکات ورزشی را درست و به تعداد مشخص انجام دهند، این خانم هیچ حرکتی را انجام نداد. گوشی را در دست گرفته بود و مشغول شده بود. بعد هم در حالی که حاضرین گوش به شمارش مربی داشتند، با سبزی فروش محله شان تماس گرفت که امروز لوبیا سبز آورده است یا نه؟

در بحبوحه ورزش سنگین که نفس را به شماره می انداخت خنده ام گرفته بود. نمی توانستم چیزی را که می شنیدم باور کنم. یک لحظه چشمم به خواهر ایشان افتاد. دیدم که مثل بقیه به شدت تلاش میکند که حرکات را انجام بدهد. بعد دوباره به بغل دستی ام نگاه کردم و دیدم که راحت و آسوده در کار خودش غرق است. با خودم گفتم آدم را که به زور به ورزش بیاورند، همین می شود!

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *