خواب نوشت شنبه چهارم مرداد هزاروچهارصدوچهار

شنبه چهارم مرداد هزاروچهارصدوچهار

دیشب خواب دیدم که به یک استخر بزرگ رفتیم. اما آبش زلال و آبی نیست شبیه آب برکه های طبیعت است. کمی کدر و به رنگ تقریبا قهوه ای بود. تعداد زیادی خانم در داخل استخر بودند. همه به ردیف های منظم ایستاده بودند به طوری فقط سر هایشان دیده می شد. بدن آن ها در داخل آب تیره رنگ دیده نمیشد. همگی مشغول انجام حرکات ورزشی بودند.

من به همراه یک خانم وارد استخر شدیم. نمیدانم کسی که کنارم بود چه کسی بود اما میدانستم که دوست هستیم. او را نمی دیدم فقط حس می کردم که کنارم هست. وقتی که از پله های استخر پایین رفتیم به عمیق ترین بخش آب وارد شدیم. من می ترسیدم که اگر زیر پایم خالی شود باز هم همان ترس های قبلی به سراغم بیاید. اما چنین نشد. بدون ترس شروع به شنا کردم. دیدم که ورزش بانوان تمام شد و بعضی ها رفتند. من و عده ای مانده بودیم. دستهایم را تکان میدادم و به راحتی شنا میکردم. دیگر از شنا کردن وحشت نداشتم. به راحتی روی آب مانده بودم. به راحتی به جلو حرکت می کردم. انگار که سالهای سال است که شنا بلد هستم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *