خواب نوشت شنبه چهاردهم تیر هزاروچهارصدوچهار

شنبه چهاردهم تیر هزاروچهارصدوچهار

برای من که از ارتفاع بسیار زیاد می ترسم خوابی که دیدم در حکم یک کابوس بی اندازه وحشتناک بود. خواب دیدم که در جایی در آسمان زندگی میکنم. از زمین بسیار دور بودم. آسمان آبی کم رنگ همه جا را گرفته بود.انگار که هوا آلوده بوده باشد. من تنها در آسمان زندگی میکردم. میدیدم که بالاتر از جایی که من بودم یک ستون فلزی بسیار بلند ایستاده است در سر آن یک دایره بزرگ به شکلی افقی قرار گرفته بود و از آن دایره کابل های بلندی به سمت زمین آویزان بود که در انتهای آنها کپسول هایی بود که شبیه چرخ وفلک لندن بود. نمی دانستم توی کپسول های به آن بزرگی چه بود. خیلی دور بودند و من نمیتوانستم داخل آن را مشاهده کنم. صدایی شبیه به هلیکوپتر به گوشم می رسید احساس میکردم اگر هلکوپتر به آن کابل های وصل شده به کپسول ها گیر کند چه فاجعه ای رخ خواهد داد. در آن ارتفاع بسیار هولناک که الان هم من را میترساند به این فاجعه ای که ممکن بود اتفاق بیفتد فکر کردم و تنم لرزید. من تنها روی لبه تختی که روی آن خوابیده بودم و تازه بیدار شده بودم ، نشستم. به تنهایی خودم و به آن ارتفاع بسیار بلند وبه آن صدای عجیب فکر کردم. با خودم گفتم ای کاش که اینجا نبودم اگر احیانا سقوط کنم خیلی طول خواهد کشید تا به زمین برسم و در این فاصله قبل از رسیدن به زمین در آسمان از ترس خواهم مرد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *