یک فیلم سینمایی را نگاه کردم که اسمش رگ خوا ب بود . نشانه ای بود از دختری خوش باور که با مردی که رگ خوابش را داشت آشنا شد و با او پیوند بست اما آن مرد رگ خواب زن دیگری را هم داشت و به زن دیگری هم علاقه داشت. این زن را هم برای خودش نگه داشته بود و خرجی هم نمی داد. حتی برایش کار هم میکرد و بسته های پستی را آماده می کرد اما نه تنها حقوقی نمیداد بلکه خرجی راهم به عهده نگرفته بود . تا اینکه یک روز کشف کرد که این مرد با زنی سرو سری دارد و در فرودگاه آنها را دید .
یک قسمت از فیلم که این زن ها با هم روبرو شدند شبیه فیلم های هندی بود که ناگهان در یک زمان هر دو برای صرف صبحانه به یک رستوران رفتند و با هم روبرو شدند. ولی بقیه قسمت های فیلم یک حالت واقعی و درست و حسابی داشت. یک گربه سفید پشمالو هم در فیلم بود که متعلق به زن دوم بود که به خانه زن اول آورده بود به عنوان مهمان به او تحمیل کرده بود. این گربه در طول فیلم بیمار شد و آخر هم گم شد و معلوم نشد که چی شد.
این داستان مردانی را توصیف می کرد که بلد هستند زن ها را خام کنند وبه دام بیاندازند و باعث شوند که آنها ساده دلانه عاشق شوند. بخصوص که بسیاری از زن ها دارای پشتوانه های محکمی هم نیستند و بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرند. زن هایی که پدر ندارند یا کسی را ندارند که حمایت بکند بیشتر در دام کسانی می افتند که برایشان قابل شناسایی نیست. اگر چه بسیاری از اینها قابل شناسایی توسط با تجربه ها هم نیستند . اما بالاخره فرق می کند که یک مرد از مردی حامی زنش حساب ببرد یا اینکه او را بی کس و کار و بدون پشتوانه بداند. که در صورت دوم خیلی زیاد می شود از آنها سو استفاده کرد و از خدا هم نترسید.
این زن هم حامی نداشت خواهرش و شوهر خواهرش هم نقش چندان مثبتی به عنوان حامی او نداشتند و بیشتر به کنار گذاشتن او و نداشتن او مایل بودند.
این فیلم بی پناهی زنان ایرانی را نشان داد. اینکه قانون هم و جامعه هم کاری برایشان انجام نمی دهد . همه می نشینند و از دور نگاه می کنند. کسی دست یاری به این افراد نمی دهد و تا ته داستان پیگیری نمی شود.
داستان تلخی بود که شاید مشابه آن را هم شنیده باشیم اما بازهم دلمان نمی آید که به کسی کمک کنیم از دور می ایستیم ومیگوییم که خودش کاری برای خودش انجام بدهد. من کاری نمی توانم ونمیخواهم انجام بدهم
آخرین دیدگاهها