خواب نوشته یکشنبه بیست و چهارم دی هزار و چهارصدودو

در خواب دیدم که خانم‌های فامیل در یک مهمانی فامیلی بر من تاختند و گفتند حرف زدنم را بلد نیستم. گفتند که من از کلماتی استفاده می‌کنم که شایسته نیست و چندین کلمه را بر زبان راندند.
من قبول نکردم. زیرا هیچ کدام از کلماتی نبود که من معمولاً استفاده می‌کنم. احساس بسیار بدی پیدا کردم. ناراحت و عصبانی شدم. اما مهمانی را به هم نریختم و اعتراضم را فقط با همین جملات انکار کننده به پایان رساندم.
آنها کلماتی مثل شازده و دختر شیطان را مثال زدند و من به شدت انکار کردم. گفتم مثالی بزنید که یاد من هم بیاید که کجا چنین چیزی به زبان آورده‌ام. آن چهار نفر سکوت کردند اما توی سرشان در حال جستجوی مثال بودند. خواب من محیط نداشت فضایی که در آن حضور داشته باشیم نبود. فقط اشخاص بودند. صدایی هم نبود .ما به هم نگاه می‌کردیم و پیام انتقال می‌یافت

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *