خیلی خوشحال بودم که کلاس فنون ارزشیابی برگزار خواهد شد. از روزها قبل برنامه ریزی کردیم و مقرر شد مدیر خدمات پرستاری و سوپروایزرها ونیز سرپرستاران در این کلاس حضور به هم رسانند.
به خودم وعده داده بودم مشکل چند گانگی در ارزشیابی و اختلاف سلیقه های مربوطه حل خواهند شد.
اگر همه ما تحت آموزش واحدی قرار بگیریم می توانیم همسو باشیم و ارزشیابی یک دست حاصل خواهد شد.
مدرس کلاس فنون ارزشیابی اولین بارش بود که چنین فراگیر هایی را آموزش می داد. شناختی از بیمارستان و رده های مدیریتی آن نداشت. بنابراین فقط یک مشت کلیات را بیان کرد.
مطمئن شدم استاد نیاز به چند چشم و دهان بسته و گوش شنوا داشت. اصلا بازخوردها برایش اهمیتی نداشتند.
می توانستم شرط ببندم اکثر مدعوین فقط به او نگاه می کردند و داشتند با افکار خودشان و گذشته و آینده شان کلنجار می رفتند.
بالاخره کلاسی که امید زیادی به آن داشتم پوچ از آب در آمد. سرپرستارها پرسش گرایانه به من نگاه می کردند و دلشان می خواست بلند بگویند این بود ارزشیابی که اینقدر برای یادگیری آن اصرار داشتی؟
آخرین دیدگاهها